تعبیر خواب مهاجرت

نوشته شده توسط:ارغوان | ۰ دیدگاه

تعبیر خواب مهاجرت

خب سمبل بعدی که قصد داریم به سراغش بریم، خواب هایی در مورد مهاجرت هستن. ممکنه این روز ها زیاد با تب و تابی برای مهاجرت رو به رو بشیم و توی اخبار یا رسانه های عمومی، ببینیم که آدما در مورد مهاجرت صحبت میکنن. ممکنه خیلی از ما، قصد یا علاقه به مهاجرت داشته باشیم.

اما وقتی همچین خوابی میبینیم، چه مفهومی داره؟ آیا به این معنیه که قراره به زودی مهاجرت کنیم؟ آیا به این معنیه که شرایط داره برای مهاجرت فراهم میشه؟ طبیعتا می تونه به این معنی باشه که تغییری، پتانسیل رخ دادن داره. اما این تغییر چی هست؟ اگر بیایم کلمه ی تعبیر خواب مهاجرت رو به زبون فارسی سرچ کنیم، یک سری جست و جو های پر تکرار میاد که در نوع خودشون جالبن. مثل تعبیر خواب مهاجرت قاچاقی، تعبیر خواب مهاجرت دوست، تعبیر خواب مهاجرت به آلمان، تعبیر خواب مهاجرت به دبی، تعبیر خواب مهاجرت به انگلیس، تعبیر خواب مهاجرت به ترکیه یا تعبیر خواب مهاجرت به آمریکا.

اما مردم چرا در مورد همچین چیزایی جست و جو کردن؟ آیا غیر از اینه که خب بعضی ها خیلی علاقه دارن که بتونن مهاجرت کنن و این میل و علاقه شون داره به صورت یک سری خواب ظاهر میشه. اما خواب ها صرفا به خاطر اینکه شما به مهاجرت علاقه دارین شکل نمیگیرن. چه بسا یه نفر خیلی هم به مهاجرت علاقه داشته باشه ولی خوابی در مورد مهاجرت نبینه. یا یک نفراصن تو فکر مهاجرت نباشه اما یهو خواب ببینه که با یه عده ای مهاجرت میکنه. اصلا ما چرا باید خواب ببینیم که دوستمون مهاجرت میکنه؟

مهاجرت در دنیای خواب، ارتباط خاصی با تصمیم شما در مورد مهاجرت فیزیکی در دنیای فیزیکی نداره. مهاجرت می تونه نماد یک تغییر ذهنی، فکری و روانی باشه که حالا شما به شکل های مختلفی میخواین ایجادش کنین. قطعا یک تغییر، با انگیزه های منفی یا به شکل منفی نمی تونه وضعیت زندگی شما رو به محدوده ی امنی ببره.

یکی از تصمیماتی که این روز ها، خیلی از ما ممکنه اتخاذ کنیم، اینه که برای ایجاد امنیت مالی به سمت یه سری شغل های کاذب بریم یا تصمیم بگیریم که از شیوه های نامشروعی، به دنبال کسب ثروت بریم. همچین تصمیماتی می تونن در قالب خواب هایی با موضوع مهاجرت ظاهر بشن. اما قطعا بیس خوبی توی این خواب ها قابل مشاهده نیست.

مثلا ممکنه خواب ببینید که فرآیند مهاجرت با مشکل رو به رو میشه یا به جایی میرید که زیاد هم جالب نیست یا نمی تونه منافع شما رو تامین کنه یا به جایی میرید که انرژی کمی داره. این که توی خواب، انگیزه ی شما از مهاجرت چیه، اهمیت داره و تعیین میکنه که نتیجه ی مهاجرت شما به چه شکله.

کسی که برای فرار از یه موقعیتی که قابل ترمیم هست، یا برای شونه خالی کردن از مسئولیت هایی که توی زندگی داره مهاجرت میکنه، نمی تونه انتظار داشته باشه که وضعیت بهتری در انتظارش باشه. چون تمام اون سیاره ای که توی خواب مشاهده میکنید، تمام اون دنیایی که تجربه میکنید، بخشی از روان و افکار شما هستن.

شاید در واقعیت بتونید راحت، خودتون رو توجیه کنید که حالا این کشور، وضعیت اش بده، من مهاجرت میکنم و میرم یک جای بهتر و اینجا رو پشت سر میذارم و وضع زندگیم، تا آخر عمر بهتر میشه. و به منم ربطی نداره که دارم چه کشوری رو پشت سر میذارم و اونجا اصلا میتونستم مفید باشم یا نه. زندگی من مهمه و وقتی میبینم وضعیت کشور اولیه نامناسبه، یا قدرم دونسته نمیشه، من اجازه دارم که بدون هیچ توجیهی یا بدون جواب پس دادن به هیچ کسی، بار و بندیلم رو جمع کنم و برم. و کاملا هم کارم قانونیه.

ما در دنیای خواب، دیگه نمی تونیم یک بخش رو صرفا به خاطر اینکه وضعیت بدی داره، نادیده بگیریم. اگر بخشی از ذهن شما دچار آشفتگی باشه یا در ضعف و فقر به سر به ببره، نادیده گرفتن اش و کنار گذاشتن اش، اون رو صرفا تبدیل به یک آتش زیر خاکستر میکنه. در واقع ما بار ها در طول عمرمون ممکنه این کار رو انجام بدیم و بعد در دوره ی بزرگسالی، میبینیم که این بخش هایی که نادیده گرفته شدن، مثل ویروس های روانی یا مثل یک سری گیاه های پیچ در پیچ و کشنده، ظاهر میشن و بقیه ی قلمرویی که تا امروز در امنیت و آسایش بوده رو در بر میگیرن. یعنی اینکه یه بخش آلوده میتونه کم کم، بقیه ی بخش ها رو هم آلوده کنه، اگر که شما نسبت بهش بی تفاوت و بی توجه باشید.

پس خواب هایی با موضوع مهاجرت، دارن در مورد این که کدوم قلمرو های روان و افکار شما هنوز امنیت دارن و کدوم بخش ها ناامید کننده هستن توضیح میدن. این شمایید که باید انتخاب کنید می خواین بخش های آسیب دیده رو ترمیم کنین، براش تلاشی انجام بدین یا نه، نادیده بگیرین و برین.

اگر بخوام مثال های واضح تری بزنم، شما می تونید گیر و گره های فکری فعلی تون یا سوال هایی که در مورد جهان دارید رو در حال حاضر نادیده بگیرید، صرفا چون نمی خواید درگیری فکری اضافی براتون درست شه. دوست دارین ذهنتون رو متمرکز کنین روی بقیه ی مسائل زندگیتون. مثلا برین دنبال یک جفت خوب بگردین. یا در آمدتون رو افزایش بدین یا ادامه تحصیل بدین. و نادیده بگیرین که چه پرسش هایی در مورد زندگی دارین.

یا یک سری آسیب های روانی رو نادیده بگیرین تا صرفا بتونین به بقیه ی زندگی تون برسین و میذارین یک زخم یا یک نیاز، یک فقدان، گوشه ای درون ذهنتون بمونه. این شاید در حال حاضر، زیاد مهم به نظر نیاد. ولی وقتی این فقدان یا مشکل، کم کم تعدادش زیاد بشه یا انرژی مخرب اش افزایش پیدا کنه، اون وقت فرقی نمی کنه شما چقدر پول به دست آوردین یا چه خانواده ی خوبی برای خودتون درست کردین یا چقدر تحصیلات به دست آوردین.

اگر بخشی از ذهن و روان شما درگیر یک آلودگی یا عنصر کشنده بشه، این انرژی، بالاخره یک جایی به سراغ شما میاد و باید باهاش درگیر بشین. یعنی بقای شما رو به خطر میندازه. درگیر شدن باهاش اجتناب ناپذیره. حالا خودتون فکر کنید، امروز که این تکانه، یا فکر آزار دهنده ضعیف تره، راحت تر میشه باهاش جنگید؟ یا بیست سی سال دیگه که هم احتمالا به لحاظ فکری و روانی، فرسوده تر شدین، هم اینکه مشکلات و افکار اینقدر پیچیده و متراکم تر شدن که دیگه آدم نمیدونه از کجا شروع کنه به حل کردن گیر و گره های فکریش.

ما اغلب، به اون بخش از کیفیت زندگی مون اهمیت میدیم که ظاهرش رو شکل میده. یعنی بیشتر تمرکز میکنیم که استاندارد هایی در مورد نحوه ی تحصیل، مدیریت خانواده و شغلمون رو رعایت کنیم. اما اصولا هیچ استانداردی در مورد اینکه کیفیت زندگی روانی مون چطوره رو رعایت نمیکنیم. و دیدگاه روشنی هم در مورد این موضوع طراحی نمیکنیم. یه افراد خاصی ممکنه سراغ این موضوع برن. اگه به سراغ افرادی بریم که جهان بینی خاصی دارن یا مطالعات خاصی در مورد فلسفه و روح و روان انجام میدن، افرادی که روشن ضمیرن، میبینید که اینها هم حتی اگر تا الان موفقیت خاصی هم توی این زمینه به دست نیاورده باشن، دارن به یک چیزهایی فراتر از استاندارد های عرفی و ظاهری اهمیت میدن.

و قطعا اینها شانس شون هم برای اینکه بتونن یک سیاره ی خوبی رو درون ذهنشون ایجاد کنن یا تمام قلمرو های ذهنشون رو کم کم از آلودگی پاکسازی کنن بیشتره. چونکه به جای اصطلاحا مهاجرت روانی و نادیده گرفتن یک قلمرو، شروع میکنن به کار کردن با پرسش های ذهنیشون. قطعا همه ی سوال هایی که در مورد شناخت ماهیت جهان الان توی ذهن مون هست، جواب روشنی ندارن یا ممکنه طی برهه های زمانی خاصی، جواب های اشتباهی بهشون بدیم.

ولی این شانس برای تجدید نظر وجود داره. بسیاری از نویسنده ها میان بعد مدتی ویرایش جدیدی برای کتابشون می نویسن. چیز هایی رو تغییر میدن، در موردشون تجدید نظر میکنن و میپذیرن که افکارشون می تونه بهبود پیدا کنه. بهینه تر بشه. اگر کسی میاد و دیدگاهشو نسبت به یک مساله تغییر میده به این معنی نیست که دیدگاه قبلیشو کاملا اشتباه و بد میدونسته. صرفا به یک دیدگاه بهینه تر رسیده. به یک تفسیر بهتر رسیده. چه چیزی به ما اجازه میده که بتونیم تفسیر بهتری از رویکرد های خودمون به دست بیاریم؟ چی به ما اجازه میده که بتونیم تفسیر بهتری در مورد پدیده های این جهان انجام بدیم؟ اون قدرت ما در اندیشیدن و استفاده از کلماته. این تفسیر ها مهم هستن چون می تونن به ما کمک کنن، انگیزه های متفاوتی رو درون خودمون پرورش بدیم، رفتار های خلاقانه تری رو بروز بدیم و ابزار های فکری بهتری رو طراحی کنیم.

    هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...