از طرف ارغوان به راهنمایان روحی
سلام وقت شما بخیر باشه، حال من خوبه، حال شما چطوره؟ می خواستم از شما تشکر کنم بابت راهنمایی ها و کمک های اخیر. دیروز بعد از این که برای شما نامه ای نوشتم مراقبه ای انجام دادم و کمی به خواب رفتم. توی خواب روح الهه رو دیدم. مو های بلند و زیبایی داشت و قادر به پرواز بود. دوستان قدرتمندی مثل خودش داشت. دیدم که به زمین اومدن و به آدم هایی مثل من یاد دادن که چطور روح شون رو به یاد بیارن و ازش نقاشی بکشن. این تصویر برای من سمبل بیداری ذهنی و نزدیک شدن مون به روح مون هستن. رها شدن از اون حس سردرگمی و پوچی ای که زندگی غیر معنوی به آدم میده.
توی این خواب تصویری از چهره ی اصلی خودم رو کشیدم. چشم های آبی روشن، صورت سفید و کودکانه و موهای مشکی بلند. این نقاشی دارای بافت برجسته و محکمی بود که روی بوم بسیار محکم و ارزشمندی ترسیم شده بود و در حال تکمیل لایه های آخر نقاشی و اضافه کردن جزئیاتی بودم که به زیبا تر شدن اش کمک می کرد. توی این خواب خیلی خوشحال بودم که بالاخره نوری به ذهنم تابید و موضوعی منو حقیقتا به وجد آورد تا چیزی رو نقاشی کنم که واقعا دوستش دارم و نگاه کردن بهش خوشحالم می کرد.
این خیلی سخته که غرورمو کنار بذارم و از دیگران چیزی یاد بگیرم. چیز هایی که تا پیش از این فکر می کردم بهشون مسلط هستم. من در مقابل شما مغرور بودم، حس می کنم هنوز هم هستم اما از این غرور بدم میاد و دوست دارم که از بین بره. شاید مبارزه با غرور سخت باشه ولی سخت تر از تحمل کردن عواقب جهل و زندگی با احساس پوچی و اندوه غیر معنوی بودن نیست. من دوست ندارم که باهام جوری برخورد بشه که انگار یک کامپیوتر دو دویی هستم و فقط برای بهره رسوندن به موجوداتی سو استفاده گر ساخته شدم.
توی این خواب الهه بهم می گفت: هیچ وقت اجازه نده موجودات سو استفاده گر مجبورت کنن نیرو و انرژیت رو صرف کشیدن تصویر ذهنی اون ها کنی. زندگی فرصتی برای ترسیم خوده حقیقی ات هست، بهترین تجربه ای که هر موجودی می تونه داشته باشه.
البته الهه خیلی چیز های جالب دیگه هم گفت که دیگه به یاد نمیارم.
یک موضوع دیگه ای که می خواستم در موردش باهاتون صحبت کنم مفهوم لگاریتم هست که دیشب دوباره اندکی درباره اش خوندم و ایده هایی برای نقاشی کشیدن بهم داد. توی این مقاله درباره ی کاربرد لگاریتم در موسیقی نوشته بود. این توصیفات کمکم کرد که بیشتر درک کنم چطور میشه یک میزان عددی در مورد کارت های بازی به دست آورد. بالاخره زمانش رسید که بتونم در مورد موضوع مورد علاقه ام یعنی سینستزیا بنویسم. و تشریح اش کنم. همیشه حس می کردم این قدرت یک موضوع کم اهمیت و حاشیه ای نیست، حالا می تونم بگم که یک مبحث بسیار آینده نگرانه است که کمک می کنه به طور آگاهانه و شفاف، دریچه هایی از شهود رو جلوی چشم خودمون باز کنیم و شکاف های زیادی که بین قوای ادراکی مون تا به امروز وجود داشته رو برطرف کنیم.
نظرات
ارسال نظر