رمان بازگشت به لموریا 3| پست 168

نوشته شده توسط:ارغوان | ۰ دیدگاه

توی خواب به خونه برگشتم. خونه در علم تعبیر خواب روان شناسی نماد آرامش و منطقه ی امن روان و ذهن هست. اونجا الهه رو دیدم که انگار حجره ای برای خیاطی و طراحی لباس داشت. برای من نماد تاثیری هست که الهه روی رفتار و شخصیت من گذاشته و بهش اعتماد کردم و مسائل شخصی مو در معرض قضاوت و نظراتش قرار دادم. توی خواب از دیدنش خوشحال شدم. کنجکاو شدم که ببینم چیکار می کنه و چجور لباس هایی می دوزه.

طراحی هاش خاص بود و لباس های سلیقه ای و کاملا متفاوتی می دوخت. بهم گفت: وقتی لباس اندازه ی تنت پیدا نمی کنی، لباسی که واقعا نیاز داری رو بدوز. هر چند تهیه ی وسایل و آماده کردن لباس زمان می بره و سخت تره اما کمک می کنه تا به چیزی که می خوای برسی و از این احساس سردرگمی و ناراحتی در بیای.

من تابحال به این موضوع فکر نکرده بودم که می تونم استایل رفتاری و شخصیتی خودمو داشته باشم. همیشه اینطور فکر می کردم که این ها یک سری الگو ها و قواهد و استاندارد های خاص هستن که بهتره ازشون تبعیت کرد. به طور مثال قبل از رفتن به استکهلم کلی در مورد عرف و فرهنگ شون مطالعه کردم. چون دوست نداشتم جلوی مردمش طوری برخورد کنم که به من بخندن. اما این خواب انگار می خواست بگه تو می تونی انتخاب های خاص خودت رو داشته باشی و الگوی رفتاریت رو طوری طراحی کنی که باعث بشه دیگران ازت الهام بگیرن یا تحسینت کنن. متفاوت بودن که همیشه به معنی پست یا زشت بودن نیست. متفاوت بودن و درخشیدن یک مهارته که به شدت با خلاقیت و نوآوری گره خورده.

.

.

.

موقع خوردن ناهار داشتم به این فکر می کردم که آیا می تونم برای برخی اشکال و حروف مثل حروف رونز یا اوقام هم به نحوی تعبیر خواب روان شناسی بنویسم؟ به این نتیجه رسیدم که در مورد حروف و شکل هایی که برای اولین باره می بینم و باهاشون مواجهه ای نداشتم این کار سخته. اما مثلا حروف انگلیسی یا فارسی، به خاطر مواجهه ی زیادی که در طول زندگی باهاشون داشتم خیلی راحتن. یعنی به سادگی می کنم رنگ و ارتعاشی ازشون احساس کنم یا حتی موسیقی خاصی رو به واسطه شون بشنوم.

در معرض یک مفهوم قرار گرفتن، به ما کمک می کنه که راحت تر درکش کنیم. به طور مثال راحت تر می تونم تعبیر خواب روان شناسی دندون یا خون رو بنویسم و توضیح بدم تا مثلا تعبیر خواب روغن گردو. چون هم خوردم و هم آدم های دیگه با مفهوم دندون یا خون آشنا تر هستیم. جالبه که خیلی از مفاهیم مهم و پایه هستن که هنوز نوشتن در مورد شون برام دشواره. مثلا اعداد یا مفاهیم ستاره شناسی. چون مواجهه ای که باهاش داشتم مواجهه های جالبی نبوده. درون کتاب های درسی، در مورد مفهوم و انرژی اعداد حرف نمی زنن. کار کردن با اون ها برای مقاصد مکانیکی رو یاد میدن. این هست که هیچ وقت حساسیت چندانی بهشون احساس نکردم. مگر زمانی که سعی کردم بهشون همون نگاهی رو داشته باشم که نسبت به رنگ ها دارم. یعنی بهشون به شکل مجرد تری نگاه کنم. یک مفهوم مجرد که می تونه انرژی یا قابلیت هایی فراتر از محاسبات ریاضیاتی داشته باشه.

    هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...