رمان بازگشت به لموریا 3| پست 164

نوشته شده توسط:ارغوان | ۰ دیدگاه

با هم به طور مستقیم صحبت کردیم و شماره و ایمیلش رو بهم داد تا اگر کاری پیش اومد باهاش مکاتبه کنم. برای کمک به من ازم خواست از چهره اش نقاشی بکشم تا در عوض بهم پولی بده. اما من علاقه ای به نقاشی سفارشی کشیدن نداشتم. بهش قولی در این باره ندادم.

یکی دو سال بعد مجددا خوابی رو دیدم و گزارش خوابم رو براش ایمیل کردم:

...امروز داشتم خواب شما رو می دیدم. قبلا هم دیده بودم ولی لزومی نمی دیدم بیخودی مزاحم شم و وقت شما رو بگیرم.

امروز که این خوابو دیدم با خودم فکر کردم شاید خوشحالتون که اگه بگم که درون ذهنم چه تصویری از شخصیت شما هست و برام سمبل چه نوع مهارت های روانی ای هستید.

امروز خواب می دیدم که درون جامعه گردش می کنم و طرف فکر ها و سبک های زندگی مختلف رو می دیدم. احساس بی تعلقی زیادی داشتم و سعی داشتم خودمو مجاب کنم که یک گروه یا سبک زندگی تعریف شده رو بپذیرم و درگیر روزمرگی خاص خودش بشم. اما هیچ چیز به وجدم نمی آورد. همه شون به چشمم مسیر ها و چالش ها یا آزمون هایی تکراری بودن.

طی همین گشت و گذار به شما رسیدم که کارگاه خودت رو داشتی و به سبک ابتکاری و زیبایی، الگو های فکری خودتون رو از نو می ساختید و روان تون رو از نو کد نویسی می کردید.

کارگاهتون رو با ریسه ها، نقاشی ها، قفسه ها و اشیایی هنری و کاملا ساخته ی دست خودتون تزئین کرده بودید. می گفتید: من هنوز تمام مهارت ها و توانایی هایی که برای زندگی درون این دنیا لازم هست به سبک خودم بسازم رو آماده نکردم. نتونستم کاملا روانم رو از نو کدنویسی کنم اما تا الان هم خوب پیش رفتم.

به اون کار های هنری نگاه می کردم. با خودم فکر می کردم: چقدر من بی صبر و حوصله ام چون من خیلی وقت نیست شروع کردم به از نو ساختن زندگیم و آثار هنری ای که ساختم چند قلم بیشتر نیست.

به من گفتید: این افتخار نیست که آدم هر آزمون و چالشی درون زندگی رو قبول کنه تا بتونه خودش رو به دیگران ثابت کنه. هر چه زود تر از امتحانات و چالش های بیمارگونه ی آدم ها خلاص بشی بهتره. برات خاطره ی یکی از آزمون هامو تعریف کردم؟ زمانی که خودمو برای پیروزی درون یک آزمون آماده کرده بودم اما حوالی پیروزی درونش، حس کردم کنار گذاشتن اش و ترک اون مسیر، انتخاب به مراتب شرافت مندانه تریه.

خلاصه کنم که خاطره تون رو برام تعریف کردید و بعد هم از خواب بیدار شدم.

.

.

.

    هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...