رمان بازگشت به لموریا 3| پست 162

نوشته شده توسط:ارغوان | ۰ دیدگاه

ساعت 3 ظهره و با پارسا مشغول کارتون تماشا کردن بودیم. بعد از ناهار کمی توی حیاط قدم زدیم و بهش در مورد این گفتم که می خوام کارت هایی که با چاکرای ریشه تقاطع دارن رو با نماد جشن تولد نشون بدم و اون ایده ی مثلا محافظت از والدین از فرزندان رو کنار بذارم. اما در مورد کارت هایی که با چاکرای دوم تقاطع دارن هنوز تصمیمی ندارم. من می خواستم حرکت نمادین چاکرای دوم یک چیزی باشه که نیروی خلاقیت رو نشون بده. مثلا می خواستم تقاطع والدین و چاکرای دوم رو به این شکل نشون بدم که والدین دارن بچه شون رو تشویق می کنن یا بهش هدیه ای میدن. پارسا پیشنهاد داد که توی تصویرگری کارت هایی که با چاکرای دوم تقاطع دارن از سمبل بازی کردن استفاده کنم. چون بازی ها شکل های متنوع و جالبی دارن که همه ی سنین می تونن بهش بپردازن و انجامش نیاز به خلاقیت هم داره. باعث کسب یک تجربه ی لذت بخش هم میشه.

.

.

.

بعد از ظهر بود که هواپیما حرکت کرد و حالا من و پارسا راه هندوستان رو در پیش گرفتیم. خیلی وقت بود که یک سفر سنگین رو تجربه نکرده بودم. فقط با لوسی خداحافظی کردن و بعد از این که درون هند مستقر شدیم به بقیه هم اطلاع میدم که محل زندگیم تغییر کرده. پارسا خیلی خوشحال به نظر میرسه و حس می کنم که توی ذهنش مدام برنامه ها و کارهاش رو مرور می کنه. ولی من دارم به این فکر می کنم یعنی می تونم توی یه جامعه ی متفاوت زندگی کنم یا نه؟

پارسا منو دست میندازه و میگه: نکه خیلی هم با جامعه ارتباط می گیری و معاشرت می کنی!

ولی خب اگر من نمیدونم آب نبات چوبی کپل به زبون هندیا چی میشه چطور می تونم یه آب نبات چوبی کپل بخرم؟

نمی دونم بتونم امشب خودمو به جلسه ی گروه بازی سازی برسونم یا نه. آندری این اواخر به نوشتن علاقه مند شده و بخش هایی از نوشته هاش رو گاها برام فرستاد. اما حدسم اینه داره یه کتاب داستانی می نویسه. از بقیه ی بچه ها زیاد خبر ندارم.

چند روز پیش خوابی دیدم که خیلی برام جالب بود و هنوز تصویرش از ذهنم نرفته. مدام مرورش می کردم تا بتونم در اولین فرصت بنویسم اش و حسابی بهش فکر کنم. خواب می دیدم که حدودا 15 ساله هستم. شاید هم کمتر. درون مدرسه ی دوران راهنماییم بودم. زنگ تاریخ بود. معلم منو برد پای تخته. پای تخته تنها نبودم. چند تا از هم کلاسی هام هم داشتن درس پس می دادن. معلم ازمون خواست تا سکه ی رایج یک دوره ی خاص از تاریخ رو روی تخته ترسیم کنیم. ترسیم سکه به کمک گچ.

    هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...