رمان بازگشت به لموریا 3| پست 153

نوشته شده توسط:ارغوان | ۰ دیدگاه

این بخش از خواب برای من نماد اینه که اجازه ندم طمع کار هایی که اهمیت و ضرورتی ندارن یا تجاربی که عملا فایده ای برام ندارن، درونم ایجاد بشه. یا حتی اگر این خواسته ها درونم ایجاد شد، برای براورده کردن شون سراغ روش هایی نرم که بهشون اعتمادی ندارم. مخصوصا روش های نادرستی که قبلا هم باعث شکستم شدن. بفهمم که زمانی طمع بهم چیره میشه ممکنه چه چیز هایی رو از دست بدم تا چیز هایی رو به دست بیارم که ارزش خاصی نداره.

دقیقا نمی دونم این خواب داره به کدوم خواسته ام در زندگی بیداری اشاره می کنه. من این روز ها دنبال تبلیغات مناسب و تامین امنیت بیزنس شخصیم هستم و دارم کتاب جدیدمو هم منتشر می کنم. در مورد این که با کدوم ناشر کار کنم هنوز تردید دارم.

همچنین در مورد روش های تبلیغ و گسترش کسب و کارم هم سوال های زیادی درون ذهن دارم. مهم ترین نقطه ضعف من اون دسته از احساسات و افکاریم هست که در قالب نیلوفر ظاهر میشه. نیلوفر برای من نماد یه آدم عصبیه که کنترلی روی خودش نداره. به سختی می تونه مسئولیت کارهاشو به عهده بگیره و تا بخواد کار کوچیکی رو انجام بده کلی ذهنش به هم میریزه و گاها مثل احمقا رفتار می کنه. گاهی اوقات هم به خاطر همین ضعف هاش، ساده لوحانه ترین تصمیم ها رو می گیره که باعث میشه دردسر های زیادی براش درست شه و خودش هم از تصمیمی که گرفته پشیمون بشه.

من دارم توی موضوعی مثل اون عمل می کنم. اون مردی که توی خواب دیدم برای من نماد افکار و انرژی هایی هست که قصد دارن منو محدود و سرکوب کنن. اگر اجازه بدم این ترس ها و افکار بهم غلبه پیدا کنن و بر اساس شون برای زندگی و اهدافم تصمیم بگیرم، نه تنها پیشرفت نمی کنم بلکه همین موقعیت های فعلیم هم به خطر میوفته. راستش بزرگ ترین ترس اخیرم همینه که بابت انتشار کتاب جدیدم در استکهلم دچار مشکل بشم.

می ترسم از حمله ها و بازخورد هایی که ممکنه بعد از انتشار این کتاب پیدا کنم با این که درون این کتاب همه ی نکات احتیاطی رو رعایت کردم و سراغ موضوعات به شدت حساسیت برانگیز نرفتم چون اصلا موضوع کار من نبود. من نباید از روی ترس تصمیم بگیرم. حس می کنم باید بذارم آرامش درونم برقرار بشه و بعد در مورد نحوه ی انتشار این کتاب تصمیم بگیرم. اگر بخوام توی شرایط فعلی که مسئولیت های متعددی رو به طور همزمان دارم تصمیم بگیرم، ممکنه دلمشغولی ها و کلافگی هام بیشتر بشه و روانم آسیب ببینه. طی این مدت می تونم روی مقالات و کتاب های دیگه ام کار کنم و در مورد انتشار شون اقدام کنم. تا زمانی که بتونم از نظر روانی در مورد مشکلات دیگه تصمیم بگیرم.

.

.

.

    هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...