اما این به معنی از بین رفتن داستان های سمبلیک و تاثیر گذاشتن مهارت ها و قدرت های حاصل از این علوم نبوده. ما تبدیل به تاثیرپذیران این علوم شدیم. ما هر روز ممکنه فیلم و سریال ببینیم، بازی های ویدیویی انجام بدیم یا کتاب بخونیم. اما عناصر پایه ریزی این خوراکی های فکری و هدف درون شون به سادگی قابل درک کنید. وتیکو یک حالت ذهنی و داستان پردازه. اما ما آدم ها هم قدرت شناخت عناصر داستان یا ایجاد داستان های جدید رو داریم. وتیکو مثل یک ماشین سخنگو و داستان پرداز عمل می کنه اما ما می تونیم از این مسخ سرگرم کننده بیرون بیایم و لحظه ای از خودمون بپرسیم که حقیقتا چی در حال سرگرم کردن منه؟ روان من چطور داره از این خوراکی های فکری و داستان ها تاثیر می پذیره؟ داستان هایی که هر روز می شنوم داره از من چه موجودی می سازه؟ داستان های واقعی زندگی من باید چجور باشه؟ شرافت مندانه ترین داستان برای موجودی خلاق و متفکر مثل من چیه؟
روانشناسی برای من به مراتب جالب تر از قدرت های بدنی یا متافیزیکیه. چون از طریقش میشه نقشه های زیرکانه ای کشید و به شکل بهینه تری با جهل و سیاهی مبارزه کرد. روان شناسی علمیه که ابزار های کاربردی زیادی داره و حتی میشه به کمک قواعد و اصولش، ابزار های بسیار جدید، متفاوت و خلاقانه ای درست کرد. با درک روان شناسی میشه درون انسان ها رو به شکلی نگاه کرد که ممکنه به هیچ عنوان انتظارش رو نداشته باشن. درست مثل پیدا کردن درهای مخفی یک قصر بسیار بزرگ که خود سازنده اش این در ها رو فراموش کرده. درون این قصر به پرورش دیمون ها و صلاح های مخفی پرداخته و طمع برداشته که می تونه به کمک ادامه دادن این عادت های درونی، به خواسته هاش در دنیای واقعی دست پیدا کنه. روان شناسی، علم پیدا کردن در های مخفی این قصره که سمبلی از ساختار روانی ماست. میشه به کمک این در های مخفی به شیوه های خلاقانه ای وارد عمل شد و قصر رو از انرژی های منفی پاک کرد یا جامعه ی درون قصر رو تحت تاثیر قرار داد و یک انقلاب واقعی رو درون ذهن و روان اون فرد رقم زد.
ناخودآگاه جمعی ما آدم ها هم تقریبا به همین شکله. روان شناسی یک علم زیرکانه است که موجودات و افراد هوشمند باهاش آشنایی مناسبی دارن و در موردش تجارب مختلفی کسب کردن. صرف داشتن یک علم، کافی نیست. زمانی که شما با یک علم آشنایی دارید لازمه که در موردش کار کنید، به کمکش محصولات یا ابزار هایی بسازید و تصمیم بگیرید چطور می خواید از این علم برای تاثیر گذاشتن بر ناخودآگاه جمعی استفاده کنید. تصمیماتی که حین استفاده از یک علم می گیریم، با مسئولیت های زیادی همراه هستن. اما این هم کافی نیست. برای تاثیرگذاری باید کار کرد. نه لزوما کار فیزیکی، باید از ذهن کار کشید و انرژی لازم برای تاثیرگذاری رو به جریان انداخت یا اصطلاحا با انرژی ها کار کرد. ما آدم ها علوم و امکانات مختلفی رو در اختیار داریم اما اغلب نمی دونیم انگیزه هایی که برای کار کردن نیازه رو چطور ایجاد کنیم. اغلب تاثیر پذیر از انگیزه های ناسالمی هستیم که محیط اطراف برامون تدارک دیده. بازنگری و تغییر این انگیزه ها در جهت صحیح، آگاهی می طلبه. یا همون پروسه ای که اصطلاحا بهش بیداری گفته میشه.
.
.
.
نظرات
ارسال نظر