رمان بازگشت به لموریا 3| پست 140

نوشته شده توسط:ارغوان | ۰ دیدگاه

ساعت نزدیک هشت صبحه و احتمالا نیم ساعتیه که از خواب بیدار شدم. کمی به مرتب کردن فهرست هام پرداختم و تایپ کردم و اتفاقات 24 ساعت اخیر رو مرور کردم. شب پر ماجرایی بود و با انرژی های مختلفی دست و پنجه نرم کردم و چیزهای جدیدی یاد گرفتم. برای امروز هم می تونم کار های زیادی انجام بدم؛ بنویسم، تایپ کنم، خواب هایی که آدم ها دیدن رو مطالعه کنم و به مفهوم روان شناسی خواب های شب قبلم فکر کنم. دیشب با پارسا دوباره در مورد هند صحبت کردیم. با خودم فکر می کنم شاید بهتر باشه سعی کنم زبون هندی ها رو یاد بگیرم. زندگی توی هنر می تونه تجربه ی جدید و جالبی باشه.

دیشب صحبت مفصلی هم با الهه داشتم. داستان از اون جایی شروع شد که خواب الهه رو دیدم. داشت برام یکی از خواب هاشو تعریف می کرد و تاکید داشت که برای تفسیرش فقط از شیوه ی تعبیر خواب روان شناسی استفاده نمی کنه و شیوه های متنوعی برای تفسیر خواب وجود داره.

الهه می گفت: با عده ای رفتیم بیابان گردی، برای کسب اطلاعات در مورد ژوپیتر، توی بیابون یک پورتال باز شد....

الهه با علم هایی که بلد بود می خواست این خواب رو تفسیر کنه. وقتی این خواب رو در دنیای و زمان واقعی برای الهه تعریف کردم گفت: باید در مورد ژوپیتر و این که درون کدوم موقعیت فلکی هست تحقیق کنم.

منم چیز بخصوصی در مورد صورت های فلکی نمی دونستم تا بهش کمک کنم.

به الهه گفتم: جالب اینه توی خوابم با همین ادبیات زمینی ات حرف می زدی، چون روحا یه ذره متفاوت تر حرف می زنن، بیشتر تله پاتی می کنن، ولی تو این خوابم انگار خودش داشتی حرف می زدی و دقیقا مثل حرف زدنت توی چت بود.

الهه هم خوابی که دیروز دیده بود رو برام تعریف کرد. گفت: صبح یه خواب دیدم، جایی بودم که به نظر می رسید بالای یک کوه باشه. با عده ای درون یک خونه بودم. به نظر آشنا بودن ولی چهره شون شباهتی به افرادی که درون دنیای واقعی می شناسم نداشتن. این افراد بهم میگفتن: تو باید بری و فرار کنی و این اطلاعات رو با خودت ببر... آخه یه عده که تعداد شون هم خیلی زیاد بود داشتن بهمون حمله می کردن.

الهه گفت: نگرانم حمله ها باعث تسخیر شدنم بشه یا بهم صدمه بزنن، حالا چه به بدنم چه روحم. حین خواب دیدم پسری بهم حمله کرد، منو تعقیب می کرد. رفتم جایی مثل یک آزمایشگاه و اونجا قایم شدم. پسری درون آزمایشگاه بود. بهش گفتم: فردی که داره تعقیبم می کنه به من صدمه زده یا جادوم کرده.

    هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...