رمان بازگشت به لموریا 3| پست صد و سی و چهار

نوشته شده توسط:ارغوان | ۰ دیدگاه

مانعی که اطراف زمین قرار گرفته دروازه ی ستارگان نامیده می شود. جبهه ی مخالف ما از طریق فیلم های سینمایی، اطلاعات خوبی در این باره به دست می دهند. کیمیاگران و جادوگران باستان به خوبی از این مانع خبر داشتند و سمبلی که برایش انتخاب کرده بودند مار بود. در ستاره شناسی چینی به این مانع به عنوان سر و دم اژدها اشاره می شد. بسیاری از مردم رویاهایی می بینند که در آن سمبل اژدها و ماه حضور دارند و نمی دانند چرا چنین رویاهایی می بینند. سرخ پوست های بومی آمریکا این مانع آسمانی را تور می خوانند. تور بزرگ آسمان.

این مانع از جنس اثیری، 50 هزار سال پیش در آسمان قرار داده شد. اما بیگانگانی که در زمین فرود آمدند در ابتدا از وجود این مانع خبر نداشتند. در طول زمان از وجود این مانع با خبر شدند. آن ها در حال پیش راندن تکنولوژی ما بودند تا بتوانند در نهایت این سیاره را ترک کنند. خانم ها و آقایان. دانستن این نکته کار سختی نیست: برای همه با هر دیدگاهی این پرسش پیش آمده که چرا ما از لحاظ تکنولوژیکی تا این حد پیشرفته تر از وضعیت معنوی مان هستیم. دلیل این پیشرفت بزرگ این است که ما به سوی این پیشرفت هل داده شده ایم. کسانی که سیستم های قدرت هرمی را برپا کرده اند، کسانی که افرادی مانند جردن مکسول به خوبی درباره شان توضیح داده اند، ما را به سمت این پیشرفت هل داده اند. همه ی آن ها به خاطر وقوعش به خودشان تبریک می گویند. بله کارهای هنری زیبایی در این دوران خلق شد. اما این مفاهیم سری و پنهان دوران رنسانس است که اهمیت بیشتری دارد. خانواده های اشرافی یا سلطنتی سیاه ایتالیایی در این دوران برای اولین بار به معنی واقعی شروع به پیشرفت هایی کردند که مدت ها در آرزویش به سر برده بودند. به نقطه ای رسیده بودند که پیشرفت به وضوح در حال روی دادن بود و به همین دلیل است که رنسانس یا باز-زایی نامیدندش. دانشمندان مختلف در حال گرد آمدن دور هم بودند و این شبیه به اولین مراحل زیر بنایی چیزی بود که پیش از تخریب بزرگ از آن برخوردار بودند.

امکان این که تمام آنچه در این یازده هزار سال رخ داد را برایتان توضیح دهم وجود ندارد. شما را دعوت به مطالعه ی شخصی این وقایع می کنم. اما نمونه ای را که در قرون چهارده، پانزده، شانزده و هفده، مخصوصا در قرن هفدهم و در دوران سلسله ی تودور در انگلستان رخ داد مطرح می کنم. برنامه ی بزرگی در این دوران عملی شد که اهمیت زیادی دارد. برنامه ای که تا حد زیادی با سر جان دی مربوط بود. سر جان دی برای دولیت بریتانیا کار می کرد. و نکته ی جالب این است که همزمان در دربار شاه جیمز هم فعالیت و حضور داشت و به عنوان سفیر ملکه الیزابت دوم به کشور های مختلف سفر می کرد. ذیل کلیه ی مکاتبات اطلاعاتی اش که برای ملکه الیزابت دوم ارسال می شد را با 007 امضا می کرد. جان دی سرپرست اداره ی اطلاعات بود. وقتی بازنشسته شد به خود گفت حالا که دوست دارم بنویسم چرا درباره ی سازمانی که برایش کار کرده ام ننویسم؟ و چنین کرد.

    هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...