رمان بازگشت به لموریا 3| پست صد و سی و یک

نوشته شده توسط:ارغوان | ۰ دیدگاه

هنوز تصویرگری کارت اول بازی شبیه سازی رو تموم نکردم. فعلا علاقه ای ندارم برای رنگ آمیزی شون وقت بذارم. طراحی و کار کردن با خطوط بسیار متفاوت از رنگ آمیزی کردنه و چالش های کاملا متفاوتی داره. دوست دارم ذهنم تا پایان طراحی این 42 کارت روی چالش های طراحی متمرکز بمونه و بعد پروسه ی رنگ آمیزی رو شروع کنم. بعد از اون تصمیم می گیرم چطور کارت هامو رنگ آمیزی کنم. البته قصد دارم هیچ کدوم از خطوطی که میکشم زیر رنگ ها دفن نشه و لایه ی رنگ ها رو کاملا زیر خطوط طراحیم اضافه کنم. برای طراحی کارت ها دارم از یک برنامه ی دیجیتال به اسم اتودسک اسکچ بوک استفاده می کنم و کمکم می کنه توقعات زیادی رو حین طراحی و رنگ آمیزی کارت ها برآورده کنم.

بعضی وقت ها نمی دونم بین این همه سوال و موضوعی که برای نوشتن تعبیر خواب وجود داره کدوم یکی رو انتخاب کنم و جریان نوشتن رو ادامه بدم. بحث اینه که برای کمک بیشتر به آدم ها بهتره از مسیر هایی رفت که با فرهنگ عامه همپوشانی داره و درباره ی مفاهیمی صحبت کرد که مردم باهاش آشنا هستن. به طور مثال من دوست داشتم درباره ی کلمات انگلیسی و عناصر زبان شناسی بیشتر بنویسم. اما مردم معمولا همچین خواب هایی نمی بینن یا اگر هم ببینن بهش توجهی نمی کنن. یاد زمانی افتادم که با خوشحالی از خواب بیدار شده بودم. اون زمان هنوز پیش دوستان لمورم درون اون ساختمون زیبا زندگی می کردیم. با خوشحالی بهشون گفتم: تصویری از آینده رو دیدم. دیدم که بهم دو تسک موازی دادن برای حضور در تناسخی جدید و سفر به دنیای آدم های سطح زمین که درون بعد سوم زندگی می کنن.

گفتم: خواب دیدم که این تناسخ باعث میشه کاری انجام بدم که روی زندگی شما هم تاثیر میذاره.

دوستانم حرفم رو باور کردن. خوشحال هم شدن اما مساله براشون جدی بود. می دونستن همچین پیغامی مهم هست. ازم پرسیدن: متوجه نشدی اون تسک ها و اون هدف و برنامه در مورد چی بود؟

گفتم: درست متوجه نشدم، اما انگار در مورد یکی از علوم مرتبط با خواب و رویابینی بود.

اون زمان نمی دونستم چیز هایی که درون خواب دیدم دقیقا چیه و باهاشون چیکار میشه کرد؟ بخشی از اون خواب عملا برای من گنگ بود چون شامل تجارب و احساسات یا انرژی هایی بود که هنوز باهاشون رو به رو نشده بودم.

برام جالبه که درون هر کدوم از قلمرو های هستی که باشی انگار همیشه یک چیز جدید و جالبی هست که بتونی به واسطه اش کار خلاقانه ای انجام بدی و تجربه ی مثبت و کاملا جدیدی به دست بیاری. من الان درون یکی از اون تجارب و موقعیت ها هستم و به خاطر همینم که شده، نباید از آینده و چیز هایی که در انتظارمه ناامید باشم. همیشه میشه دست آویزی برای رشد و خلاقیت پیدا کرد.

برای کارت اول بازی شبیه سازی چند مطلب تعبیر خواب هم نوشتم. اگر درست یادم باشه تعبیر خواب عنکبوت و کلاغ رو نوشتم. بهتره تعبیر خواب گل های قرمز، پرنده ی قرمز، خفاش و منظره ی قرمز رو بنویسم. حتی یک تعبیر خواب با عنوان مادر مهربان هم نوشتم. اگر لازم شد آمادگی دارم که برای هر کارت چندین بار اسکچ بزنم. اسکچ زدن به طور مجرد برام کار سختی نیست و چیز هایی که لازم داشتم رو در طول زمان یاد گرفتم. تنها چالش اسکچ زدن برای من اینه که باید صبور باشم و زمان و انرژی کافی رو به خرج بدم تا اسکچ مد نظرم آماده بشه و بتونم یک خروجی خوب بگیرم.

    هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...