رمان بازگشت به لموریا 3| پست صد و نوزدهم
نوشته شده توسط:ارغوان در | ۱۸ فروردین ۱۴۰۰ - ۱۲:۴۸ | ۰ دیدگاهمن گفتم: حس می کنم حفاظ مثل یک پیله است که آدم درونش رشد معنوی پیدا می کنه، فقط کارش این نیست که آدمو از بیرون محافظت کنه. برای همین انواع حفاظا رو داریم. وقتی حالت لوتوس یا نشسته مراقبه کردم دیدم انرژی جور دیگه ای می چرخه و حفاظم هم قوی تر میشه. چاکراها هم سریع تر شارژ میشدن.
الهه گفت: احسنت درسته، حفاظ کمک می کنه تا به پروانه شدن برسی.
الهه درباره ی فرکانس ها گفت و این که اخیرا حین خواب هم گوش میده تا انرژیش در سطوح خوبی بمونه.
بهش گفتم: من چند روز پیش یکم زیاده روی کردم، زیاد فرکانس گوش دادم. تو خواب به نحوی هشدار دادن زیاده روی نکن ممکنه مریض بشی، یهو کلی انرژی منفی تخلیه می کنی مخت قاطی می کنه. انرژی های قدیمی هستن اغلبا، مثلا خاطرات بد گذشته. من دوست دارم زود تر همه رو پاک کنم و خلاص شم. ولی ظاهرا نمیشه یهویی.
الهه گفت: آره این طبیعیه. منم گاهی حین مراقبه های معمولی روی پاکسازی خاطرات بد تمرکز می کنم.
به الهه درباره ی خواب پریشون همون روزم گفتم. گفتم: امروز قبل از این که بیام باهات صحبت کنم یه هشدار داشتم. خواب بودم و هنزفری توی گوشم بود. داشتم یکی از این فایل های زیبایی پوست رو گوش می دادم که هم فرکانس داره هم جملات تاکیدی پنهان. بعد تو خواب دیدم میرم پیش آدم ها و بازار شلوغ و پلوغ و درهم و بی نظم ایده ها و افکارشون رو می بینم. یکی از اون ها با رنگ و وسایل نقاشی کار می کرد. من می دونستم که خودم طیف زیادی از رنگ ها رو دارم، می دونستم که راهنمایان روحیم وسایل نقاشیم رو بهم دادم و دوباره هم بهم وسایل میدن حتی بهترش رو. اون آدم هایی که توی خواب می دیدم رنگ هایی داشتن که ظاهر زیبایی داشت اما می دونستم با مواد مصنوعی و شیمیایی ساختن. طمع کردم که از اون وسایل داشته باشم چون خیلی زیبا بودن. توی بازار درون خوابم قدم زدم. رفتم جلوتر. دختر جوانی رو دیدم که زیبا بود. موهاشو رنگ کرده بود و تراشیده بود و آرایش و اندام زیبایی داشت. بهم وسیله هایی پیشنهاد داد برای رسیدن به زیبایی... در مورد استفاده از اون وسایل مردد بودم و شک داشتم. حس می کردم استفاده از این وسایل دردناکه و منطقی نیست. چیزی بین وسایلش بود از جنس تارعنکبوت و بدن زنبور عسل ساخته شده بود. جلوی آینه ی خونه ام، خواستم که امتحانش کنم. زدم به لب ها و دندون هام. فورا مریض شدم. خیلی تجربه ی ترسناکی بود و خیلی پشیمون شدم. پوست صورت و لثه هام خراب شد و عفونت کرد. شاخک های ریزی مثل نیش از روی دندونام رشد کرد و دندونام خراب شد و با همین حال از خواب پریدم. تصمیم گرفتم دیگه به اون فایل گوش ندم.
الهه گفت: معنی خوابت چی هست؟
گفتم: فکر می کنم من یکم ظاهر بین شدم، اول بهتره که آدم روی درونش کار کنه، کم کم بیرونش هم تغییر می کنه از همه نظر، همین مراقبه های معمولی و روزانه خیلی بهتره.
نظرات
ارسال نظر