رمان بازگشت به لموریا 3| پست سی و هفتم
نوشته شده توسط:ارغوان در | ۱۲ فروردین ۱۴۰۰ - ۰۴:۱۷ | ۰ دیدگاهحین این مهمونی متوجه شدم جلوی موهام کمی خشک و بد فرمه و از داشتن همچین مدل مویی خوشحال نبودم. حس می کنم این وضعیت، سمبل عدم اعتماد به نفس خودم در ارتباط با دیگران هست. چون موها تاثیر زیادی روی ظاهر آدم دارن و از وضعیت مو و آرایشش میشه اطلاعات زیادی در مورد سلایق و ویژگی های سطحی افراد به دست آورد.
تا قبل از دیدن این خواب حس می کردم من حتی دارم بیش از حد درون جامعه ابراز وجود می کنم و احمقانه است که اینقدر مقاله می نویسم و در مورد تجاربم حرف می زنم اما این خواب انگار می خواست بگه که تو چندان هم از پتانسیل های خودت برای ابزار وجود و بیان افکارت استفاده نمی کنی و در مورد مساله ی ابزار وجود، دچار عدم اعتماد به نفس قابل توجهی هم هستی. به علاوه اگر به وضع دنیای اطرافت نگاه کنی، حتی اگر تو به تنهایی از تمام تواناییت برای کمک به روان آدم ها استفاده کنی، باز هم کافی نیست. مشکلاتی که مردم دنیای تو صرفا از نظر روانی باهاش مواجه هستن، خیلی بیشتر از اونچه هست که فکرشو کنی. این کار هایی که انجام میدی نه تنها زیادی نیست بلکه کم هم هست.
.
.
.
از طرف ارغوان به دوستای لمورم
سلام وقت شما بخیر باشه. راستش من می خواستم چند ساعت پیش برای شما نامه بنویسم ولی گفتم بذارم یکم بیشتر از نامه ی قبلیم بگذره و اینقدر تند تند نامه ننویسم. حالتون چطوره؟ چه خبرا؟ چیکار می کنید؟ حال من خوبه. مثل اغلب اوقات سیاهی و سفیدی درونم می جنگه ولی در مجموع اون حال خوب بهم غلبه داره و مشغول کارهایی هستم که باید باشم. ترجیح میدم امشب بشینم و مقاله هامو تایپ کنم. نمی دونم بعد از این که طراحی کارت ها تموم شد، روحم ازم می خواد که چه کاری انجام بدم. اما خیلی کنجکاوم بدونم که می خواد چه ماموریتی به عهده ام بذاره.
امروز که داشتم کتابامو مرور و مرتب می کردم یاد خواب هام افتادم. اون خواب هایی که می گفت شما هم بعدا دوباره به این دنیا و جوامع سفر می کنید. شاید یک روز اتفاقای کتابای منو خوندید یا نقاشی های منو دیدید. ای کاش ببینید و یادتون بیاد که چقدر دوست تون دارم و هر جای این دنیا و درون هر کالبدی که باشید چقدر بهتون علاقه دارم و نگران تون هستم. سعی می کنم خودمو جای لموری بذارم که درون این دنیا تناسخ پیدا کرده و روحیات لموری داره اما احساس گمشدگی داره و درست به یاد نمیاره که علت بودنش درون این سیاره ی آشفته چیه؟
من یک زمانی سایت های اینترنتی رو شخم می زدم تا بتونم یک تعبیر خواب منطقی و به درد بخور پیدا کنم و توضیحاتی که بهم کمک کنه مفهوم خواب هامو درک کنم. شاید شما هم یک روز خواب عجیبی دیدید و سعی کردید که دنبال معنیش بگردید و شاید اون روز به طور اتفاقی کتابای منو پیدا کردید. ولی راستش هنوز نمی دونم از نقاشی هام چطور استفاده ی مفید تری کنم. شاید اون ها فقط راهی برای تخلیه ی روانی خودم هستن و کمک می کنن کمی عمیق تر به دنیا نگاه کنم. حتی دلم نمیاد بفروشم شون و از پول شون برای هموار تر کردن مسیرم استفاده کنم.
نظرات
ارسال نظر