رمان بازگشت به لموریا 3| پست سی و سوم

نوشته شده توسط:ارغوان | ۰ دیدگاه

اتفاقا بعد از بیدار شدن قصد داشتم برای یک وبلاگ نویس ایمیلی بفرستم که احساس می کنم کمی حرکت بی احتیاطانه ای بود. اما مطمئن نیستم این خواب به موضوع مذکور ربط داشته باشه. در کل فکر نمی کنم صلاح باشه که خودمو به شنیدن تمام افکار یا مطالعه ی کتاب هایی با مفاهیم مشکوک مجبور کنم.

شب قبل 2 کتاب عجیب و نامعمول هم دانلود کردم که احساس می کنم سطح پایین بود و درست نیست وقتمو بذارم برای خوندن همچین کتابایی.

اوه اوه و یک مساله ی مهم تر. دوست داشتم شروع کنم به نوشتن یه کتابی که بیشتر برام جنبه ی سرگرمی داشت و ترکیبی از نقاشی و نوشتن بود. حس می کنم این خواب می خواست بگه تصمیم های جاهلانه و بی گدار به آب زدن، هر چقدر هم ظاهر خفن و زیبایی داشته باشه یا به نظرت ماجراجویانه باشه، می تونه باعث بشه عادت ها یا مشکلات روانی خاصی برات ایجاد بشه و روی نحوه ی فکر کردنت تاثیر منفی بذاره و بهت توصیه می کنم از این تصمیمات دست بکشی و وقت و انرژیتو صرف شون نکنی. امیدوارم معنی این خواب رو درست فهمیده باشم.

.

.

.

توی خوابم کلاس درسی رو می دیدم. درست یادم نیست معلمش مرد بود یا زن. فقط می دونم خیلی داشت زور می گفت و بد جنس بود. منم تو روش وایسادم و استرس زیادی بهم وارد شد. اون تهدید کرد که تنبیهم می کنه. معلم سخت گیر برای من نماد اون دسته از افکار متکبرانه و احمقانه ای هست که خودمون رو وادار به انجامش می کنیم و سر لوحه ی زندگی قرار میدیم. این افکار معمولا به صورت سلسله ای هستن. یعنی یک فکر یا دیدگاه درون ما میوفته و مدام گسترش پیدا می کنه و روی بخش عمده ای از اعمال، افکار و خواسته های زندگی ما اثر میذاره. مفهوم این خواب هم شباهت خاصی به خواب گوشوار داشت. انگار داشت می گفت با این خواسته ها و افکار احمقانه ی درونت بجنگ و ترک شون کن. خواسته هایی که باعث درد کشیدن بیهوده و بیمار شدنت میشن رو بشناس. افکار و خواسته هایی که عملا سود مادی یا معنوی خاصی برات ندارن و کنار بذار تا سالم تر زندگی کنی.

حس می کنم مهم ترین دلیل خواب های امشبم، همون میل احمقانه ام براش نوشتن و طراحی اون کتاب لوس بود. باشه روح عزیزم. دیگه به اون کتاب فکر نمی کنم و مثل یه دختر خوب مشغول زندگیم میشم.

برای امروز کار های مختلفی برای انجام دادن دارم. باید مقاله مو تایپ کنم و چند بازی رو تست کنم. می خواستم یه کیک جدید که یاد گرفتم رو درست کنم و پارسا رو غافل گیر کنم.

.

.

.

با توجه به چیز هایی که مدت اخیر از خواب هام متوجه شدم حس می کنم که سمبل حیوانات، بیشتر از همه بازگو کننده ی اون بخش هایی از روان ماست که از ابتدای حضور ما در روی زمین، باعث ایجاد پیوند و وابستگی ما با ماهیت زمین مون شده. به طور مثال ما به عنوان یک گونه ی انسانی با نیاز ها، غرایز و رفتار های خاص گونه ی خودمون متولد شدیم. کیفیت رفتاری ما هم به میزان تربیت مون بستگی داره.

    هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...