هنوز کار ویرایش پروژه ام تموم نشده. اگر با همین آهنگ کار کنم حدودا 4 یا 5 روز دیگه می تونم برم سراغ تیدیان و باهاش کمی صحبت کنم و پروژه رو تحویل بدم. همزمان پروژه ی جدیدمو شروع کردم و هر روز مقداری در موردش کار می کنم.
این انرژی های منفی ای که حین انجام پروژه به سراغم میان اوایل خیلی به نظرم آزار دهنده و ترسناک بودن. الان نه که آزارم ندن اما تحمل شون برام راحت تر شده.
پروژه هایی که روحم بهم می سپاره همیشه در ابتدا مثل دریای ژرفی هستن که حس می کنم بعد از پریدن غرق میشم و می میرم اما هر بار، چیز هایی بسیار شگفت انگیز رو می بینم. می میرم؟ عمر دوباره ای به سراغم میاد و قوی تر از گذشته، از اون سر دریا ها بیرون میام. درست مثل اودیسه. نمی دونم چرا روحم ازم می خواد که چنین مسیر هایی رو طی کنم. من توی این دنیا فقط آرزو دارم که دوباره شما رو از نزدیک ببینم.
بیشتر از این وقت شما رو نمی گیرم. شب تون بخیر باشه. مراقب خودتون باشید.
.
.
.
بعد از نوشتن نامه برای لمورین ها، کمی کار کردم و کم کم به خواب عمیقی فرو رفتم. سکویی می دیدم و میزی سنگی. درست مثل صحنه ی تئاتر بود اما چیزی که می دیدم یک تئاتر نبود. محل مهم و شگفت انگیزی بود. فکر نمی کنم این محل در سطح مادی باشه. کتاب قطوری روی میز بود. درونش عهدی نوشته شده بود. عهدی بین من و هم سفرانم. هر کاری که ما در حال حاضر در مورد برنامه ی روحی مون انجام می دیم، از پیش درون اون عهد نامه نوشته شده بود. همه چیز طبق یک برنامه ی دقیق و منسجم بود. مثل یک الگوی فراگتالی. کارهایی که روز گذشته در جهت برنامه ی روحیم انجام داده بودم، درون اون عهد نامه می دیدم. می دیدم که لحظه ای طلایی رنگ می شدن و بخار زیبایی ازشون بلند میشد.
آواز های اثیری فوق العاده زیبایی درون اون محیط به گوش می رسید. چند راهنمای روحی داشتن به سوالاتم جواب می دادن. یکی از آواز هایی که درون اون محیط پخش می شد، بسته به میزان پرداختن ما به برنامه ی روحی، قوت می گرفت و جمله ها و ارتعاشاتی با این مضمون رو تکرار می کرد:
به عهد خودشون وفا کردن، قول خودشون رو عملی کردن.
راهنمایان روحی می گفتن: زمانی به هر یک از شما بذری داده شد، بذری مطابق با خاک وجودتون. شما قول دادید این بذر رو با عشق پرورش بدید و متکامل تر کنید.
این به این معنیه که اگر یکی از شما متوقف بشه، برنامه ی بقیه ی افراد متوقف نمیشه. به تلاش خودت ادامه بده. گرچه اگر همه ی روح ها به بذر خودشون عشق و علاقه نشون بدن، روند تکامل با شکوه تر و سریع تر طی میشه.
.
.
.
نظرات
ارسال نظر