اون موجود گفت: اما من تو رو خوب می شناسم، دفعه ی قبل منو شکست دادی، اما این بار منم که پیروز میشم.
الهه از این حرفا نمی ترسه و در مجموع آدم خیلی شجاعیه. صحبت اون روز من با الهه تموم شد. شب اما خواب عجیبی دیدم. خواب دیدم پورتالی باز شد و به سمت خونه ای رفتم که فرسوده و قدیمی بود. اون جا کلبه ی کوچک و غم گرفته ای بود پر از رخت خواب و پارچه های مندرس و خاکستری. توی خواب، اینطور احساس می کردم که اولین بار نیست به اینجا میام. انگار اغلب از آدم ها فرار می کردم و به این محل پناه می بردم. مردی اونجا بود که هیکل درشتی داشت. لباس تیره و مندرسی پوشیده بود. اعتمادمو با حرفاش جلب کرده بود. با این که چهره اش رو نمی تونستم ببینم چون با همون پارچه ها پوشیده شده بود.
اون شب مثل همیشه با هم حرف می زدیم. می گفت: کاملا درک می کنم که چرا از آدم ها فراری هستی. اونا همه اش می خوان تو رو مجبور کنن که بچه بیاری و تو از تولید مثل بدت میاد. تو می ترسی که مجبورت کنن بچه بیاری، همون طور که خیلی ها بدون این که بخوان بچه دار شدن، صرفا جور مجبور بودن. من درکت می کنم و می تونی تا هر وقت که بخوای پیش من بمونی و با هم صحبت کنیم.
اون شب، حس متفاوتی داشتم و هاله ی اون مرد رو شناختم. یادم اومد امروز که الهه داشت خلسه شو تعریف می کرد، تونستم به واسطه ی حرفاش و تجسماتش، هاله ی اون موجود رو ببینم.
این آگاهی باعث شد به خودم بیام و پورتال رو ببندم و از اون مرد فاصله بگیرم.
وقتی داشتم دور میشدم و به سمت خونه بر می گشتم، صدا و انرژی اون مرد و دوستانش رو دریافت می کردم. اون ها از دست الهه خیلی خیلی عصبانی بودن. عصبانی شده بودن چون باعث شده بود بفهمم کیا دارن با من رفاقت می کنن و بفهمم که دارن چطور از ترس من سو استفاده می کنن.
وقتی به خونه رسیدم هنوز شب بود. توی خوابم الهه رو دیدم. شال صورتی رنگی پوشیده بود. روی سکوی حیاط قدم می زد، انگار منتظرم بود.
می خندید و خوشحال بود. می خواست باهام حرف بزنه. الهه گفت: استادا بهم گفتن دهه ی سوم زندگیم درگیر یک طلسم میشم و باید با قلبم با اون طلسم مبارزه کنم.
به نظر نمی رسید الهه بابت این ماموریت روحی دچار ترس و وحشت شده باشه. حتی می تونم بگم خوشحال بود که می تونه همچین مسئولیتی رو قبول کنه و با انرژی های منفی بجنگه.
الهه به من گفت: سمبل سه ماه، که همیشه توی نقاشی هات می کشی، خوابش رو می بینی، روی صورتت طرحی ازش هست، 3 ماه هم نمادی از یک طلسمه که باید باهاش بجنگی.
اون شب و اون خواب ها، بسیار فکرم رو مشغول کرد و ترغیبم کرد که حجم زیادی از گذشته، نقاشی ها و خواب هامو مجددا مرور کنم تا بفهمم سمبل 3 ماه چه مفهومی داره؟ این ماه ها ظاهرا فقط بخشی از خواب ها شهودات من نبودن. چند سال بعد، فیلمی ساخته شد به اسم د اندلس. فیلم سوررئال و مرموزی بود. توی این فیلم، سمبل 3 ماه رو دقیقا شبیه به خواب ها و طرح روی صورتم و نقاشی هایی که کشیده بودم به تصویر کشیده بودن.
ماه ها از 3 اندازه ی مختلف تشکیل شدن. فیلم د اندلس خیلی کمک کرد تا بتونم معنی این سمبل رو بفهمم.
نظرات
ارسال نظر