می گفت: البته منم نویسنده هستم اما پیدات کردم که مراقبت باشم.
خیلی خواب لذت بخشی بود و خیلی چیز های جدید یاد گرفتم. احساس می کنم هاله و سیستم انرژیکیم تقویت شده. باید با آرامش پیش برم و کار ها رو به بهترین نحو ممکن انجام بدم.
حین خواب، مکالمه ای جالب بین من و یکی از دوستانم شکل گرفت. ما زیر یک درخت نشسته بودیم. اون یک لمورین نبود. یک دختر جوان بود که هنوز نوشتن کتاب زندگیشو شروع نکرده بود. ظاهرا هنوز حوصله ی نوشتن نداشت. می گفت: دوست دارم کتاب هایی بخونم تا تجربه و آگاهیم بیشتر بشه اما درست نمی دونم با چه انگیزه و محرکی باید کتاب خوند؟ به نظرت صرف لذت بردن و کیف کردن، انگیزه ی مناسبی برای خوندن کتابه؟
بهش گفتم: ببین اگر من بخوام کیف کنم و لذت ببرم، ترجیح میدم کار های ساده تری انجام بدم. کتاب خوندن مثل غذای ذهنه. باید اول ببینی چقدر گرسنه هستی. ما خیلی وقتا در مورد این که ذهن مون به چی نیاز داره تمرکز نمی کنیم و برای همین ذهن، فقیر و گرسنه می مونه.
برای امروز باید به جلسه ی گروه بازی سازی برم و وظایفی که به عهده ام گذاشتن رو تموم کنم. بعدش هم باید گزارش مفصلی بنویسم. بعد از ظهر هم مشغول نقاشی و مطالعه میشم.
.
.
یکی از عادت های قدیمی من اینه که هیچ وقت صدای زنگ موبایل ندارم و اصولا اجازه نمی دم در طول شبانه روز، صدای تماس دیگران حواسم رو پرت کنه. فکر می کنم خیلی ها مثل من باشن. یعنی علاقه ای ندارن کسی برنامه ی روزانه شون رو با یک تماس یا خبر بی موقع مختل کنه. البته این به معنی بیزاری و نفرتم از صحبت کردن با دیگران نیست. بماند که اخیرا از صحبت کردن با یک نفر خیلی بیزار شدم و دنبال راهی ام که ازش فرار کنم. یکی از بچه های گروهه که می دونم فقط می خواد سر صحبت رو باز کنه و انرژیمو خراب می کنه. الکی ادعا می کنه که فکر می کنه من آدم با سوادی هستم اما می دونم توی ذهنش حتی گاهی منو مسخره می کنه. و اینو هم می دونم که الکی داره به روزمرگی من انتقاد می کنه و کنجکاوی می کنه.
در کل خوشم از آدم هایی که سبک زندگیمو زیر سوال می برن نمیاد و تصمیم دارم اگر یک بار دیگه درباره ی روزمره ی من چرت و پرت گفت و خواست فضولی کنه جوابی بهش بدم که حتی توی زندگی های بعدی هم جرات نکنه نزدیکم بشه. باید به عنوان یک روان شناس، به زودی مطالعه ی جامعی انجام بدم درباره ی این که چطور آدم های فضول رو از زندگی مون دور نگه داریم؟ عنوان های کتابم هم می تونه شامل موارد زیر باشه:
آنچه لازم است در مورد ذات فضولی کردن بدانید.
کودکی افراد فضول
فرایند بلوغ در افراد فضول
روانشناسی افراد فضول
تجارب من از مواجهه با افراد فضول
آناتومی روان افراد فضول
جهان با وجود افراد فضول به کجا می رود؟
اما قبل از این باید نامه ای برای آقای پیکاسو بنویسم.
نظرات
ارسال نظر