توضیح فلسفه ی مثل
"در نظر افلاطون جهان مادی نمونه ای ناقص یا شبحی از مثل کامل الهی است. هر چیزی در زمین شبحی است از آنچه در آسمان است. حقیقت انسان مثلا حقیقتی است مانند نور خورشید که بر زمین می تابد اما افرادی که ما زن و مردشان می نامیم سایه های تیره ای هستند که بر اثر تابش خورشید به غار هایی افتاده باشند. دیواره ی غار را کاملا خشک کنید دیگر اثری از انعکاس نور به جا نمی ماند. یعنی فرد می میرد اما حقیقت انسانی او-درخشان تری و اصیل ترین جزء او- همچنان زنده و پایدار است. بدین گونه همه ی آنچه در این جهان محسوس است سایه های گذرای زمان است ولی مثل منتزع از فکر، جوهر پا برجای ابدیت است.
این مثل الهی، مانند نت های یک آواز، با هم هماهنگی کامل دارند و همین ها هستند که انواع زندگی را به وجود می اورند. نام این هماهنگی ایده آل و سازش کامل در اخلاق فردی، در رفتار او نسبت به جهان و در وابستگی او به هم دردی های انسانی و ارتباط او با شهر ها و ستارگان، همان عدالت است.
این است فلسفه ای که به این گروه برگزیده از زن و مرد، که از دومین امتحان موفق بیرون آمده اند، تعلیم می شود. پنج سال وقت لازم است تا آن ها معنی این هماهنگی را در تمام شقوق، خاصه در آنچه در زندگی عملی ما به کار است، به خوبی دریابند.
ماجراهای جاودانه ی فلسفه صص 41 و 42
پس از یادگیری فلسفه ی مثل
"در این موقع آن ها را از اوج فلسفه به دخمه ی رقابت زندگی فرود می آورند. این افراد اکنون سی و پنج ساله هستند. مدت پانزده سال آن ها را وا می دارند که فلسفه ی خود را به مرحله ی عمل در آورند و در مقابله با طوفان های کینه و نفرت، جاه طلبی، حسادت، ستیزه جویی و حرص و آز که در تلاش روزانه ی آدمی در راه پیشرفت، بند هایی گران بر دل ها می نهند، کوششی بکنند و خود را بیازمایند. افراد معدودی که مبانی اخلاقی شان استوار بماند و از بوته ی آخرین امتحان نیز صافی و بی غش بیرون آمدند، خود به خود به فرمانروایی برگزیده می شوند. مدینه ی فاضله باید زیر نظر مردان و زنانی اداره شود که مغز هایی نیرومند و دل هایی نرم دارند. این فیلسوفان فرمانروا، که تعلیم و تربیتی عالی دیده و امتحانات دشواری را گذرانیده اند تنها کسانی هستند که قادرند ما را با یکدیگر در صلح و سلم و با دیگر افراد بشر در هماهنگی و توافق کامل نگه دارند."
ماجراهای جاودان در فلسفه صص 42 و 43
نظرات
ارسال نظر