بیژن : خودت چي ؟ تا چه حد بهطرفدارات نزديک میشي ؟
کمي فک میکنم و میگم : فعل تا فیلم تموم نشده نمي خوامزياد از خودم و زندگیم بدونن ،
ترجیحا منو الساي فیلم قلب هاي مفقوده بدونن بهتره .
مشخصا هم همین درسته يه درصد فک کن بفهمن من آنیام .... هموني که دنیاي آدما رو بهجنا
ترجیح داد ، همون که اتهام خیانت داشت و ... اگه بفهمن ديگه کي طرفدارم میمونه؟اونوقتم
حتما نقشمو میدن به يه جن گیاه زي از دماغ فیل افتاده.اه اه اه اينم سوالتو از من میپرسي؟
بیژن کاغذاشو از روي میز جلوي پاش بر میداره و میگه : که اينطور ، تو بهترين و زيبا ترين
بازيگري بودي که تا حال باهاش همکاري داشتم ، بهترهبري لباساتو عوض کني ، براي
امروز کافیه .
لبخندي میزنم. تو دلم بهش میگم اينونگي چي بگي ديگه ؟و در حین رفتن به اتاق پرو ، چند
خسته نباشید از پشت صحنه اي هامیشنوم .
البته به ضمیمه ي پچ پچ هاي آتشینشون بعد از رد شدن من . واقعا چقدهمه ي جنا حسود
شدن ! انگار جاشونو غصب کردم خوبه من تست دادم و از بند پ هم هیججاي کارم استفاده
نکردم. بلخره وارد اتاق میشم . بلفاصله پالتوي خز نقره اي رو ازتنم بیرون میارم و روي
چوب لباسي میندازم ....اه... ديگه داشتم توش خفه میشدم. نمیدونم چهاصراريه تو دل تابستون
ادا در بیاريم که مثل زمستونه!
کیفمو روي میز پرت میکنمو دستمال سفیدرنگي رو از روي میز گريم بر میدارم و کیلو کیلو
لوسیون و رنگ رو ازروي صورتم پاک میکنم.
نظرات
ارسال نظر