رمان بازگشت به لموریا 2| پست دویست و سیزدهم

نوشته شده توسط:ارغوان | ۰ دیدگاه

.

.

.

فکر نمی کنم هیچ آدمی از دیدن تکبر، غرور، خود بزرگ پنداری و حسادت درون دیگران خوشش بیاد. اما این احساسات بسیار رایج هستن و وقتی که بهش دچار بشیم، خودمون یا دیگران، به شدت از دیدن و مواجهه با این احساسات سطح پایین و مخرب رنج می بریم. این احساسات منزجر کننده ترین انرژی هایی هستن که تا بحال دیدم. احساساتی که دوست ندارم بهشون دچار بشم و عارض شدن به این انرژی ها رو نوعی بیماری می دونم. آدم حسود یا خود بزرگ بین، مثل طاعون زده ای هست که هر کسی میل نزدیک شدن بهش رو نداره. مگر این که بتونه زشتی روان خودش رو به نحوی موقتا پنهان کنه.

ترحم ورزیدن به حال یک فرد افسرده و در خود فرو رفته، یا فردی که مدام گریه می کنه؛ به مراتب راحت تر از ترحم ورزیدن به حال یک فرد حسود یا مغروره. یکی از آرزو های من اینه که بتونم آدم های دروغ گو، حسود، متکبر، افرادی که به آزار دادن خودشون یا دیگران علاقه دارن، افرادی که به فحش دادن و فحش شنیدن علاقه دارن و موارد اینچنینی رو بیشتر و بیشتر درک کنم. اونقدر که از دیدن شون منزجر نشم بلکه بتونم مطالعه شون کنم. این انرژی ها و احساسات، خیلی پیچیده و آشفته هستن.

.

.

.

از طرف ارغوان به دوستای لمورم

سلام وقت تون بخیر باشه. ساعت 8 شبه و مشغول انجام کارام بودم اما فکرم خیلی مشغول شما بود چون از دیروز همه اش دنبال فرصتی ام که براتون نامه بنویسم. به جز آدم هایی که وقت و بی وقت با حرفا و کاراشون آزارم میدن و انرژیمو خراب می کنن، اینجا همه چیز خوبه. گرچه این روز ها بیشتر از قبل آدم هایی رو می بینم که باهام خوش برخوردن و پیغام هایی با انرژی مثبت می فرستن. اون ها اکثرا آدم هایی هستن که کتابامو خوندن. در واقع همه شون؛ و این موضوع بهم انگیزه ی بیشتری میده که به کار کردن ادامه بدم.

امروز خوابی می دیدم که برام کمی گنگ و عجیب بود. می دیدم که مشغول نوشتن کتاب های سفارشی و عامه پسند خیلی داغونی هستم. از اون هایی که صرفا عامه پسند نیستن بلکه یه سری مفهوم های خیلی مخرب رو تبلیغ می کنن. نگران نباشید، در واقعیت خیلی وقته از این کتاب ها نمی نویسم.

    هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...