رمان بازگشت به لموریا 2| پست دویست و چهارم
نوشته شده توسط:ارغوان در | ۲۳ اسفند ۱۳۹۹ - ۱۹:۴۹ | ۰ دیدگاهدیشب داشتم برای شما شعری می خوندم. کاری که معمولا خجالت می کشم انجام بدم. دیشب خیلی آروم، مشغول آواز خوندن بودم. خیلی حس خوبی بهم می داد و باعث می شد دلتنگیم کمتر بشه. یه لحظه حسی بهم دست داد که مدتی بود تجربه اش نکرده بودم. انرژی شدید و طلایی رنگی از کالبدم خارج شد و حس کردم به سمت شما اومد.
بعضی وقتا که درگیر مشکل میشم و انرژیم خراب میشه، حس بدی به خودم پیدا می کنم. حس می کنم موجود زیبایی نیستم و تا انرژیم دوباره احیا نشه، حتی دوست ندارم با دیگران حرف بزنم.
راستی دیشب قصد داشتم سوالی از شما بپرسم. در رابطه با رنگ ها و مفهوم شون. من قصد دارم یک آلبوم رنگ جدید درست کنم و در مورد انرژی چارت های رنگی که درست می کنم بنویسم. اما در مورد قالب و ادبیات نوشتاری هنوز تردید دارم. نمی دونم در حال حاضر لازمه تفسیر های مفصلی در مورد رنگ ها بنویسم یا نه.
کنجکاو شده بودم که بدونم زمانی که پیش شما زندگی می کردم، رنگ ها رو چطور مطالعه می کردم؟ ممنون میشم به نحوی به من اطلاع بدید که چطور درباره ی رنگ ها می نوشتم یا مثلا بهم بگید در حال حاضر بهتره در چه قالبی در مورد رنگ ها بنویسم.
خب بیشتر از این وقت شما رو نمی گیرم. خیلی دوست تون دارم. مراقب خودتون باشید.
.
.
.
تا بحال معلم هایی رو دیدید که به خاطر درس خون بودن یا زرنگ بودن یک دانش آموز، به اون دانش آموز بیشتر از بقیه احترام بذارن؟ این کار از نظر من درست نیست چون همه ی دانش آموزا محترمن و نباید باهاشون طوری برخورد کرد که حس بدی به خودشون پیدا کنن یا فکر کنن احمق هستن. هر فردی استعداد هایی داره یا نکات مثبتی داره که ازش بی خبره. بماند که مهارت هایی که درون یک کلاس یا مدرسه یاد داده میشه هیچ وقت در آن واحد، جامعیت نداره. یعنی همه ی اون چیزی نیست که یک دانش آموز در مسیر زندگی بهش نیاز داره. شاید یک دانش آموز در مورد درس های درون یک کلاس، ذوق و شوق یا علاقه ی کافی نداشته باشه اما توانایی ها و علایقی داشته باشه که خیلی مفید و کاربردی هستن. برخورد تبعیض آمیز و زننده ی یک معلم سطحی نگر می تونه گاها تاثیر بسیار بدی روی روح و روان یک دانش آموز بذاره و باعث بشه که نتونه علایق خودش رو بشناسه یا پیگیری کنه.
نظرات
ارسال نظر