رمان بازگشت به لموریا 2| پست صد و هشتاد و هفتم

نوشته شده توسط:ارغوان | ۰ دیدگاه

.

دوباره همون خواب ها رو دیدم. خواب هایی در مورد پرورش گیاهان. گیاهان پرورش داده میشدن، پیوند زده میشدن، گونه های اصلاح شده به دست میومدن و ازشون بذر می گرفتم و دوباره کشت می کردم. در نهایت تونستم از گیاهان، رنگ های بسیار متنوع تری بگیرم. رنگ دانه های متنوع تر و پالت رنگ های خاص و حرفه ای تر بسازم.

پالت رنگ هایی با کاتالوگ های حرفه ای و مفصل. هیچ رنگ و گونه ی گیاهی حذف نشد. اون ها فقط متنوع تر شدن. معرفی گونه های جدید راحت نبود. آدم ها اولش چندان از من خوششون نمی اومد. باید می نوشتم و توضیح می دادم. باید بیشتر و بیشتر توضیح می دادم و بهشون درباره ی بذر ها و رنگ ها می گفتم.

فکرشو کن! ترکیب پالت رنگ و کتاب. یه کتاب حسابی که ذهن خواننده رو در مورد رمز و راز رنگ ها کنجکاو کنه و بعد به حال خودش رها کنه تا مخاطب، خودش با رنگ ها کار کنه و جواب سوال هاشو بگیره. کاتالوگی با بیان فلسفی، ادبی یا روانشناسی یا شایدم هر سه که رنگ ها رو معرفی کنه.

.

.

.

طی زندگی فعلی، زمانی که تصمیم گرفتم برای همیشه تغذیه از گوشت رو کنار بذارم، تا یکی دو سال، گاها برام سخت بود و هوس مصرف خوراکی های گوشتی سراغم می اومد. قبل از اون سال هم چند باری تصمیم گرفته بودم رژیم گیاه خواری رو شروع کنم اما انگیزه ی کافی نداشتم و بعد از مدتی کنارش گذاشتم.

محرکم صرفا مارک ها و استایل های گیاه خواری بود و اخلاقیاتی که در موردش مطرح می کردن. خب این انگیزه ها به میزان علاقه و هوسم در مورد مصرف خوراکی های گوشتی به هیچ عنوان غلبه نمی کرد. یک بار اتفاقی افتاد که واقعا تحت تاثیر قرارم داد. به واسطه ی الهه، با مردی آشنا شدم که قادر بود با پرندگان حرف بزنه. این مرد از طبقه ی ضعیف جامعه بود و با مباحث چاکرا و انرژی هم آشنایی نداشت. اما این استعداد و توانایی درونش بود. می دیدم که هر بار با یک پرنده حرف می زنه و ازش سوالی می پرسه، اون پرنده فورا واکنشی نشون میده. این مرد چند مرغ داشت و این مرغ ها به راحتی در کنارش، درون خونه زندگی می کردن.

برای من قابل درک بود که این مرد دروغ نمیگه. اون مرغ ها جواب هایی به مراتب خردمندانه تر داشتن که در حوزه ی آگاهی و درک فعلی این مرد نبود.

مردی که ازش حرف می زنم توی یک شهرستان دور افتاده زندگی می کرد و لهجه داشت. اما مرغ هاش، جمله هایی با ادبیات متفاوت ارائه می دادن.

    هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...