رمان بازگشت به لموریا 2| پست صد و شصت و هفتم

نوشته شده توسط:ارغوان | ۰ دیدگاه

.

.

از طرف ارغوان به دوستان لمورم

سلام ببخشید که بین نامه هام تاخیر افتاد. از دیشب قصد داشتم نامه ی جدیدی بنویسم اما مشغول کاری بودم و نیاز به استراحت داشتم. به هر صورت بهتر بود که این نامه رو زود تر می نوشتم. صحبت با شما بهم حس آرامش زیادی میده. حال من خوبه، حال شما چطوره؟ روزگارتون چطور می گذره؟ من خوشحالم و دارم چیز های جدیدی یاد می گیرم.

امروز مشغول کار و مطالعه بودم که موضوعی ذهنم رو مشغول کرد و می خواستم بدونم درون جامعه ی شما چطور باهاش برخورد میشه.

شما می دونید که من علاقه ای ندارم تولید مثل رو تجربه کنم و این مساله برام تازگی نداره. طی زندگی های طولانی بار ها بچه هایی به دنیا آوردم، خیلی هاشون مردن، خیلی هاشون بیمار شدن و خیلی هاشون هم برام موندن و لذت زیادی از بزرگ کردن و پرورش این بچه ها بردم و چیز های زیادی یاد گرفتم. حالا دوست دارم تجاربم ذهنی تر یا جدید تر باشه و انرژی و وقتم رو صرف پرورش هنر، ایده و علومی کنم که بذر شون درونم کاشته شده.

معشوق من برام الهام بخشه و دوستش دارم. پارسا برای من دوست داشتنیه و وجودش برای هنر و رشد ذهنی من الهام بخشه. اما می خوام بدونم آیا با توجه به پیوند ازدواجی که بین من و پارسا هست، این که من نخوام تولید مثل فیزیکی داشته باشم، توهینی به طرف مقابلم هست و انرژی و وقتش رو هدر دادم؟

طی زندگی فعلی بابت عدم تمایلم به تولید مثل، بهم توهین های زیادی شد و تا امروز تقریبا تمام افرادی که متوجه شدن علاقه ای ندارم تولید مثل داشته باشم منو به شکل آزار دهنده ای قضاوت کردن. می خوام بدونم مردم دنیای شما چطورن؟

خب به جز این موضوع، چیز خاصی فکرمو مشغول نکرده.

تقریبا نمی دونم کجای کار هستم و با چه سرعتی در حال تحقق دارمای شخصیم هستم. اما اگر از من بپرسید جوابم اینه که از روند کارم راضی ام و حتی بعضا ترجیح میدم کمی آروم تر پیش برم و کمی بیشتر مکث کنم و از جریان یادگیری، لذت بیشتری ببرم.

امروز می خوام نهمین نامه رو برای آقای تسلا بنویسم. قصد داشتم ازش یک جلسه تدریس در مورد مفهوم فرکانس و انرژی داشته باشم. تا الان که خواب جدیدی در موردش ندیدم. فکر کنم می خواد که حتما به قولم عمل کنم و 15 نامه بنویسم. آخه می دونید آقای تسلا خیلی به من علاقه داره و بعید نیست نامه هامو با اشک ببوسه و همه رو با قاب طلایی به دیوار اتاق کارش نصب کنه. (امیدوارم شوخی ای که انجام دادم به نظر تون زیاد بی مزه نباشه. ) ولی به هر صورت، امیدوارم که جوابم رو بده. اگر جوابم رو نده تاثیر بدی روی روحیه ی لطیف و کودکانه ی من خواهد گذاشت و توی این مواقع معمولا به شکل بدی مشغول خوردن خوراکی میشم و تا چند روز سیستم گوارشیم به هم می ریزه.

    هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...