رمان بازگشت به لموریا 2| پست صد و چهل و هفتم

نوشته شده توسط:ارغوان | ۰ دیدگاه

از غزاله درباره ی ایده و کارهاشون پرسیدم. غزاله می گفت: هنوز در مورد درمان سرطان، مطمئن نیستیم. هنوز دنبال ایده می گردیم. می خوایم که حتما در موردش کار کنیم، چون همه ی افراد فامیل ما من جمله پدرم به خاطر سرطان مردن. این موضوع برای ما شده مثل یه مشکل ژنتیکی. من و برادرم می خوایم قبل از این که بهش دچار بشیم، راهی برای درمانش پیدا کنیم.

غزاله مکثی کرد و ادامه داد: تا الان یه ایده پیدا کردیم اما دقیقا نمی دونیم پایه و اساسش چیه. این که افرادی که مستعد ابتلا به سرطان هستن، قبل از ابتلا، یک دوره ی خاص رو بگذرونن. برای یک بازه ی زمانی توی یک محیط آروم و ساکت استراحت کنن یا حتی به کمک دارو های خواب آور بخوابن و از یک تغذیه ی مناسب یا عالی برخوردار بشن. اما خب این ایده کامل نیست. باید همه چیز حساب شده باشه. خوراکی ها، استاندارد های محیط استراحت، نوع دارو های خواب آور. و باید مشخص بشه این روش تا چه اندازه می تونه از ابتلا به سرطان جلوگیری کنه.

کمی فکر کردم و گفتم: راستش تا الان فقط یک بار چیزی مشابه این ایده شنیدم. این که بعضی روان شناس های کلاسیک، برای درمان افرادی که به سختی درگیر ناراحتی های روانی بودن، استراحت مطلق در سکوت رو تجویز می کردم. طی این مدت از خونواده و جامعه جداشون می کردن و یک رژیم غذایی خیلی عالی داشتن.

برای غزاله در مورد تاثیری که این دوره ی درمانی روی هاله ی انرژیکی و روان آدم میذاره صحبت کردم. اما متوجه شدم توجه برادرش به حرف های من جلب شده و احساس می کرد که بتونم توی مسیر این پروژه، به نوعی کمک کنم. منم بدم نمی اومد عضو همچین شرکتی بشم. حتی شده به عنوان یک مترجم پاره وقت یا تایپیست.

سرطان برای من نماد نحوه ی کار همون ویروس های روانیه. سرطان به هر شکلی که درون خواب ظاهر بشه، لزوما ربطی به مشکلات جسمی بیماری سرطان نداره. از دیدگاه سمبل شناسی و تعبیر خواب روان شناسی، سرطان توصیف میکنه که چطور یک ویروس روانی درون ما شکل می گیره و پیشروی می کنه. چطور یک ویروس، ذره ذره نحوه ی کار ارکان و سلول های روان ما رو تغییر میده و باعث میشه که رفتار نا بهنجاری پیدا کنن.

.

.

.

    هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...