رمان بازگشت به لموریا 2| پست صد و چهل و یکم
نوشته شده توسط:ارغوان در | ۱۶ اسفند ۱۳۹۹ - ۱۲:۳۶ | ۰ دیدگاه.
.
.
ساعت 5 عصره. امروز لوسی اومد به دیدنم و برام دارو هایی آورد که نیاز به نسخه ندارن و کمک می کنن به تقویت بدن. مثل ویتامین و آهن. من از دارو و دکتر خوشم نمیاد. از بدنم توقع زیادی دارم و خب می دونم که منطقی نیست. لوسی و پارسا تنها آدم هایی هستن که از مشکلات ریز و درشت من خبر دارن. وقتی دچار مشکل باشم از بقیه ی دوستانم مدتی فاصله می گیرم، گاهی فرار می کنم. اما پارسا و لوسی از حال من بی خبر نیستن. همینطور الهه. گرچه خیلی وقته باهاش صحبت نکردم اما هم من هاله اش رو می بینم و گاهی تله پاتی داریم هم اون از احوالات من با خبره.
امروز با گروه بازی سازی هم صحبت کردم. یکی از پروژه هاشون به نتیجه رسیده. به زودی به یک همایش یا همچین چیزی میرن. امروز خیلی از این بابت خوشحال بودن. کمی با من حرف زدن. جسته و گریخته در مورد روند تکمیل شدن ایده ام گفتم. حین حرف زدن خیلی ترسیدم. یعنی مضطرب شدم. احتمالا نزدیک یک ماه دیگه فایل پروژه ام رو تحویل بدم. وقتی این پروژه تموم بشه می خوام چند تا بوم بزرگ بخرم. یه نقاشی برای پارسا می کشم، یکی برای لوسی. بقیه رو به خواب هام اختصاص میدم.
ای کاش می تونستم برای حال روان خودم کار قوی تری انجام بدم. باید بیشتر نقاشی بکشم و فشار روانی خودم رو بیشتر تخلیه کنم. نباید اجازه بدم این ویروس، درون من دم بکشه. روند درمان همیشه یک روند کاملا صعودی نداره. اغلب به صورت دو قدم به جلو یک قدم به عقبه. من نباید خودم رو به خاطر این قدم هایی که گاها به عقب بر می دارم سرزنش کنم.
دیشب به یاد کارت ها افتادم و این که هر کدوم 3 رکن اصلی داشتن: ترس، تعدیل، تخریب.
ترس وجهی هست که اجازه نمی ده تعدیل یا سلامتی حضور داشته باشه. ترس اجازه نمی ده روند درمان مسیر صعودی داشته باشه. به طور مثال، آرکتایپ معشوق، درون شخصیت من آسیب دیده. چاکرای ریشه ی من هم آسیب دیده. ترس من اینه که دوست نداشتنی جلوه کنم. این ترس اجازه نمی ده زمانی که یک ناکامی عاطفی رو تجربه می کنم، روند ترمیم روان خودم رو شروع کنم. بخشی از روان من آسیب می بینه و به حال خودش باقی می مونه. درست مثل یک خونه ی خراب شده یا یک شهروند که تبدیل به یک زامبی شده.
ترس اجازه نمی ده که من به سمت این بخش آسیب دیده برم و درمانش کنم و این زامبی تکثیر میشه. این وجه آسیب دیده، به شکل کاملا متفاوتی شروع می کنه به تعامل با جامعه ی اطراف خودش. به جای ساختن و بهبود جامعه، تخریب کردن رو در پیش می گیره. من باید بتونم این وجهه ها رو درون کارت ها نشون بدم.
وقتی آرکتایپ معشوق و چاکرای ریشه به طور همزمان آسیب ببینن، فرد ممکنه درون خواب ببینه که حقش ازش گرفته میشه. بهش خیانت میشه. در عین حال، بیننده ی خواب اعتراضی نمی کنه، از حق خودش دفاع نمی کنه یا از افرادی که بهش آسیب زدن فاصله نمی گیره.
نظرات
ارسال نظر