رمان بازگشت به لموریا 2| پست صد و سی و هفتم

نوشته شده توسط:ارغوان | ۰ دیدگاه

.

چیزی که تا امروز از مکانیزم خواب ها متوجه شدم اینه که همیشه یاد گرفتن مهارت های روانی به بقیه ی آموزه ها اولویت داره. به طور مثال خواب های علمی یا خواب هایی که افراد عارف مسلک بهش می گن دریافت یا شهود، بیشتر از همه وقتی رخ میدن که فرد بیننده از لحاظ روانی در وضعیت خوبی باشه. خواب های روان کاوانه ی ما از اهمیت برخوردارن و هر چه بیشتر درون شون با خرد بیشتری نگاه کنیم، ذهن رو برای دریافت تجارب عمیق تر آماده می کنن. برخی ممکنه اصلا رویابین نباشن یا به تفسیر خواب های روانکاوانه اهمیت ندن، اما از نبوغی برخوردار باشن که بهشون اجازه میده روان خودشون رو سالم یا متعادل نگه دارن و مدام بالانس هایی رو تجربه کنن.

من حتی برخی رو دیدم که با کلمه ی کندالینی آشنایی ندارن اما به خاطر سبک زندگی و عادت های خوبی که در پیش گرفتن، جهان بینی شون گسترش پیدا کرده، روان شون تقویت شده و در نهایت کندالینی شون فعال یا نیمه فعال شده. کارهایی که به تمرکز زیاد نیاز دارن مثل برنامه نویسی، نقاشی، ترجمه، نویسندگی و هر چیزی که نیاز به آرامش و کار ذهنی داره می تونه به قوی کردن هاله و سیستم انرژیکی فرد کمک کنه.

ساعت از 9 صبح گذشته. خیلی وقت نیست که از خواب بیدار شدم. قصد دارم امروز مطالعه کنم و تحقیق درباره ی موضوع کتاب جدیدم رو ادامه بدم. کتاب هیجان انگیزی میشه. تا بحال تجربه ی نوشتن چنین کتابی رو نداشتم.

حفاظ تخم مرغی شکلی به رنگ قرمز، اطراف سیستم انرژیکیم ایجاد کردم اما هنوز ضعیفه. باید هر روز تقویتش کنم تا ببینم تاثیرش به چه شکله و آیا کمک می کنه کمی بیشتر چاکرای ریشه رو بشناسم؟

تا جایی که متوجه شدم، چاکرای ریشه و قدرت مند بودنش باعث میشه تا احساس تعلق داشته باشیم. تعلق مثل این می مونه که بدونی داری برای چی تلاش می کنی. افرادی که اصطلاحا متعصب شناخته میشن، یا گرایشات نژاد پرستانه ی شدیدی دارن، رنگ سرخ تیره  و نا منظمی درون هاله شون وجود داره. همین طور خشم و عصبانیت، بسته به علت خشم، اغلب رنگ سرخ و آتشینی داره.

افرادی که این رنگ سرخ درون هاله شون کمه، معمولا به سختی می تونن دست آویزی برای زندگی پیدا کنن. به همین دلیل ممکنه میل خاصی هم به خودکشی داشته باشن. در دفاع از خودشون یا گفتن حرف و خواسته های حیاتی شون مشکل دارن. و به جای احساس امنیت، ممکنه در طول زمان، ترس و خشم زیادی رو انباشت کنن. اگر بخوام تصویری از یک چاکرای ریشه ی سالم رو بکشم، ترجیحم اینه آدمی رو بکشم که درون زمین ریشه داره. یا فردی رو نقاشی کنم که یک یاقوت سرخ رو به بازو بسته. من همیشه پارسا رو به این شکل نقاشی می کردم. نمی دونستم چرا این کار رو انجام میدم. اما همیشه یک لمورین موطلایی می کشیدم که بازوبند یاقوت نشان داشت. اون زمان حتی نمی دونستم که این مرد موطلایی با من به این دنیا اومده و قراره هم سفرم باشه. فقط همچین نقاشی هایی می کشیدم و می دونستم یک همچین مردی بین دوستان لمور من ممکنه وجود داشته باشه.

یک شب خواب چشم قشنگ رو دیدم. اون دوباره یکی از اون جمله های رمزی و عجیب و غریبش رو گفت. چشم قشنگ گفت که: یاقوت نمادی از محکم بودن پوسته و عضلات بدن در برابر زندگیه. (یا تقریبا همچین جمله ای)

من تا مدت ها متوجه منظور چشم قشنگ نشدم. ولی با توجه به سمبل کریستال و رنگ سرخ و کلمه ی عضلات، احساس می کنم مفهومش میشه همین احساس تعلق. یعنی فردی که احساس تعلق و حد تعادلش رو به میزان خوبی شناخته. فردی که آزمون های مختلفی رو در این زمینه پشت سر گذاشته و قدرتی رو به دست آورده که بهش کمک می کنه در مقابل ویروس هایی که قادرن این بخش از روان رو درگیر کنن از خودش محافظت کنه.

    هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...