رمان بازگشت به لموریا 2| پست صد و سی و ششم
نوشته شده توسط:ارغوان در | ۱۶ اسفند ۱۳۹۹ - ۱۲:۳۳ | ۰ دیدگاهمنم گفتم: این دختر بلده که صرفا با نگاه کردن به یک زاویه از چهره ی یک آدم یا آناتومی هر چیز دیگه، اون تصویر رو وارد ذهنش کنه و با قدرت تجسم فضایی، اون تصویر رو از زوایای مختلف ترسیم کنه. حین خواب، تنها مثالی که به ذهنم اومد، این عکس معروفی هست که از شما مونده. گفتم: مثلا با نگاه کردن به این عکس تسلا می تونه تسلا رو از زاویه های مختلف نقاشی کنه. منم می خوام این کار رو یاد بگیرم.
راستش من اگر یک روز نقاشی کشیدنم بهتر و حرفه ای تر شد، قصد دارم شما رو با مدل موی بهتری بکشم. چون اصلا از مدل موی این عکس معروف شما که از تناسخ معروف شما باقی مونده خوشم نمیاد.
من بعضی تناسخ های قبلی شما در سیارات دیگه رو به یاد دارم. هیچ وقت همچین مدل موی افتضاحی برای خودتون درست نمی کردید. به هر صورت آرایشگر زمینی شما ظاهرا آدم خوش سلیقه ای نبوده.
همچنین وقتی نقاشیم بهتر شد قصد دارم آقای چشم قشنگ رو با مدل مو و ریش کاملا متفاوتی ترسیم کنم. آخه کی میاد ریش طلایی رنگ رو به سبک پروفسوری کوتاه کنه؟ به نظرم چشم قشنگ باید بذاره موهاش کمی بلند تر بشه و فر دارشون کنه.
خلاصه وقتت رو نگیرم آقای تسلا. خیلی خوشحال شدم باهاتون صحبت کردم. به امید دیدار.
.
.
.
از طرف ارغوان به روح پارسا
سلام امیدوارم حالت خوب باشه، حال منم خوبه ولی نه زیاد. دیشب خواب دیدم موجوداتی از تنهایی و احساس بی پناهی من سو استفاده کردن و انرژی حیاتی منو می دزدیدن. من نتونستم بفهمم اون ها کی هستن. اون قدر خاطرات بد گذشته و حرف ها و دروغ گویی هاشون ذهنم رو مشغول کرده بود، که نتونستم هاله ی افرادی که داشتن حین خواب فریبم می دادن رو تشخیص بدم. اگر حین خواب ها با تو باشم، دیگه اینطور احساسی بهم غلبه نمی کنه. به نظرم این ممکنه زمانی که خواب می بینم، همیشه ببینم که پیش تو هستم؟ دیگه دوست ندارم خواب گذشته رو ببینم. هر وقت خواب خونه ی پدریم یا خونه ی پدربزرگم رو می بینم ناراحتی میاد سراغم. می خوام دنیامو عوض کنم. هر دنیایی رو دوست ندارم. دنیای خواب های تو چه شکلیه؟
.
.
نظرات
ارسال نظر