رمان بازگشت به لموریا 2| پست صد و بیست و نهم

نوشته شده توسط:ارغوان | ۰ دیدگاه

علم و خلاقیت این معلم عادی نبود. من یکی که آرزو داشتم شعور و نبوغ این معلم درون من باشه. این معلم طرز لباس پوشیدن خاصی هم داشت. اغلب همیشه فقط یک ژاکت و شلوار ساده می پوشید.

یه روز سر کلاس بودیم. از یکی از کلاس های بالاتر، صدای بحث اومد. یه معلم که ما اصلا خوش مون ازش نمی اومد، یکی از دانش آموزا رو از کلاس بیرون کرد. این معلم با حرفاش، دانش آموزا رو تحقیر می کرد. دانش آموز یه دختر زیبا و قد بلند بود. موهای خرمایی و بوری که تا شونه هاش می رسید و لباس کلاسیک زیبایی پوشیده بود که تا زانو هاش می رسید. چیز خاصی از چهره ی دخترک یادم نمیاد. همین طور که معلم ها درگیر بحث در مورد اخلاقیات بودن، متوجه شدم دختر دانش آموز دچار حمله ی پانیک شده. به خاطر رفتار زشت معلمش. و حس کردم درون ذهنش داره یک عقده و کینه شکل می گیره و از درس و مدرسه نفرت پیدا می کنه.

نگرانش شدم. بی اهمیت به همه چیز، دست دختر دانش آموز رو گرفتم و با هم به محوطه ی بیرون رفتیم.

می خواستم مراتع و کوچه باغ های مورد علاقه ام رو بهش نشون بدم. همون طور که دست دخترک رو گرفته بودم می گفتم: نگران نباش، هیچ چیز ترسناکی اینجا نیست، من چند تا پاتوق خیلی خوب سراغ دارم. همیشه وقتی با دوستام حوصله مون سر میره میایم اینجور جاها. می خوام قسمت های فوق العاده ی این منطقه رو که کشف کردیم نشونت بدم.

دختر دانش آموز خوشحال شد. به مرتعی رسیدیم که کمی مه گرفته بود و اطرافش رو درخت های بلوط کهنسالی گرفته بودن. فریادی از خوشحالی و ذوق زدگی کشیدم و توی محوطه می دویدم.

دخترک هم خوشحال شد و با هم میون مه لطیف می دویدیم. دخترک مشغول فیلم برداری از من شد. گفت: اشکالی نداره ازت فیلم بگیرم؟

من داشتم یک ابزار پرواز خاصو امتحان می کردم. ظاهرش مثل یه بادبادک کودکانه و سبک بود و زمانی که باد شدید می وزید کمک می کرد تا آدم بتونه پرواز کنه و مسیر پرواز و میزان اوج و فرودش رو به راحتی کنترل کنه.

گفتم: اتفاقا خوشحال میشم، دوست دارم فیلم پروازم رو به معلم ریاضی مون نشون بدم.

ما ساعت ها توی مراتع گشت و گذار کردیم. آزمایش پرواز من موفقیت آمیز بود. مراتع، کوره راه ها، شکاف ها، درخت های منحصر به فرد و خلاصه هر چیزی که خاص و زیبا بود رو به دختر دانش آموز نشون دادم. وقتی برمی گشتیم به مدرسه، خیلی شاد و خوشحال به نظر می رسید.

    هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...