رمان بازگشت به لموریا 2| پست صد و هجدهم

نوشته شده توسط:ارغوان | ۰ دیدگاه

در حال حاضر مشغول پاکسازی چاکراهام هستم و استراحت می کنم. کار های دیگه رو تا حدی به حالت تعلیق درآوردم. اما قصد دارم تا پایان امروز نامه نگاری هام رو تکمیل کنم.

.

.

نامه ی سوم

از طرف ارغوان به روح آقای نیکولا تسلا

سلام آقای تسلا امیدوارم حالتون خوب باشه. حال منم خوبه و در حال حاضر مشغول استراحتم. منتظرم تا کمی سرحال تر بشم و در مورد کارت های جدول عناصر بازی تمرکز کنم. تقریبا ایده شون کامل شده ولی نیاز به ظرافت زیادی داره. می خوام به زودی در مورد ایده هام با گروه بازی سازی صحبت کنم. کمی استرس دارم و نمی دونم اگر نتونن ایده ام رو درک کنن باید چیکار کنم یا چقدر صبر کنم که دوباره فرصی پیش بیاد.

من درباره ی فرکانس ها کمی فکر کردم اما هنوز نتونستم بفهمم چرا روحم ازم خواست درباره ی واحد دسی بل مطالعه کنم. به علاوه من هنوز نتونستم به درکی روانشناسانه و منطقی در مورد مفهوم فرکانس برسم. برای انتقال ایده ام به آدم ها نیاز به توصیفات قوی تری دارم. در خواست من اینه که به شکلی این اطلاعات رو به من برسونید. من از خلاقیت خودم غافل نیستم. در ضمن لطفا مراقب انرژی های مثبت خودتون باشید. گاهی که مشغول تکمیل یک پروژه یا مقاله هستم که می دونم مطابق با برنامه ی روحیم هست، راهنما های روحیم ناگهان خیلی شاد میشن و انرژی هاشون به سمتم سرازیر میشه. اینکه اینقدر خوشحال میشید عالیه. اما قلب من، قلب یه آدم زمینیه. شادی و ارتعاشات زیاد شما باعث میشه زندگی درون این کالبد زمینی برام سخت بشه و یادم بیاد که چه جامعه و موجودات فوق العاده ای رو ترک کردم تا بتونم وارد قلمروی جهان فعلی بشم.

من هنوز باید مدت زیادی رو اینجا سپری کنم. فعلا روزتون بخیر باشه. خوشحال شدم باهاتون صحبت کردم.

.

.

.

دیروز و امروز، دو جلسه ی مشاوره ی بسیار وحشتناک داشتم. هر دو جلسه به صورت اینترنتی بود. من قصد داشتم این دو روز کار نکنم، چون سطح انرژیم برای کار کردن مناسب نبود و مشغول پاکسازی بودم، اما یکی از این افراد شرایط اضطراری داشت. قصد داشت خودکشی کنه و حال روانش رو بسیار بد دیدم. حین صحبت باهاش یک لحظه تصویر عجیبی دیدم. یک توده ی بسیار سیاه، یک موجود بسیار آزار دهنده، به هاله ی انرژیکیش چسبیده بود.

    هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...