رمان بازگشت به لموریا 2| پست هفتاد و چهارم
نوشته شده توسط:ارغوان در | ۱۲ اسفند ۱۳۹۹ - ۲۰:۲۴ | ۰ دیدگاهبه هر صورت الهه تعریف میکنه که: از بالای میدون نبرد، هیولاها وارد شدن. از جلوی این هیولا تا جلوی پای ما یک سطح شیب دار بود. این هیولا هیکلی چند برابر هیکل ما داشت و با یک شمشیر سعی داشتم با هیولای خودم بجنگم اما زورم بهش نمی رسید. اگر این هیولا عقب نشینی می کرد و از دروازه خارج میشد یا موفق میشدم بکشمش، بازی رو برده بودم. اما می دونستم که محاله بتونم این هیولا رو بکشم.
الهه گفت: صدای راهنمایی توی فضای بازی پخش شد. این صدا در اصل قصد راهنمایی رقیب منو داشت، ولی اون دخترک دیر واکنش نشون می داد و نمی دونست چطور از صدای راهنما استفاده کنه. (که با توصیفی که از سایه ی شخصیتی داریم، این واکنش دخترک طبیعیه، چون سایه ی شخصیتی نمی تونه با هوش تر از خوده فرد ظاهر بشه و از نظر تکاملی تقریبا هم تراز شخصیت اصلیه. مثل سایه ای که از ما روی زمین میوفته. سایه ی ما صرفا تقلید کننده ی حرکات ماست و به خودی خود موجود هوشمندی نیست.)
الهه میگه: دخترک بعد از واکنش نشون دادن من، سریعا کار منو تقلید کرد. این باعث شد که همزمان هیولاهامون رو اخراج کنیم و برنده بشیم.
برنده ی این مرحله می تونست به مقام ملکه یا پادشاهی برسه. زمان قضاوت شروع شد. داوران بازی، رقیب الهه رو خطاکار اعلام کردن، چون طبق قانون بازی، هیولا رو باید از همون دروازه ای اخراج می کردن که وارد شده بود، ولی این دختر به حدی مقلد بود که هیولا رو از دروازه ی هیولای الهه خارج کرد. (این بخش برای من سمبل نقطه ضعف سایه ی شخصیتیه که کمک می کنه بهش غلبه کنیم. سایه ها استعداد مبارزه ندارن، و زمانی که سعی کنیم با وجود همه ی ضعف هایی که داریم، با مشکلات زندگی بجنگیم، سایه ی شخصیتی هم مغلوب میشه. الهه نیازی نداشت که با رقیبش بجنگه و اصلا نیازی به این کار نبود. الهه فقط باید با هیولای رو به روی خودش می جنگید. )
من باید روز ها به این گزارش فکر کنم. می تونه کمک کنه تا سناریوی بازی رو گسترش بدم و نقطه ضعف هاشو برطرف کنم.
گوشه ای از اتاقم نشستم و سعی دارم ذهنمو از اتفاقات امروز خالی کنم، چون دوست ندارم وقتی که به خواب میرم، خواب یه عالمه دستشویی و سمبل های مربوط بهش رو ببینم. امروز لوسی منو برد پیش اون دوستای خل و چلش. البته اون ها آدم های بدی نیستن اما حوصله مو سر می برن و هیچ چیز جالبی توی حرفاشون نبود که بتونم ارتباط بگیرم.
نظرات
ارسال نظر