رمان بازگشت به لموریا 2| پست هفتاد و دوم
نوشته شده توسط:ارغوان در | ۱۲ اسفند ۱۳۹۹ - ۲۰:۲۰ | ۰ دیدگاهفکر می کردم شاید بهتر باشه بیماری ها رو وارد شهر شبیه سازی کنیم. افراد برای درمان، نیازی نبود پولی پرداخت کنن، اما در صورت پیشروی بیماری، کالبد هاشون درون بازی دچار مشکل میشد. مثلا کالبد الیسا باید کم کم دچار عوارض دیابت میشد.
برای اون دسته از بازیکن هایی که این عوارض هم براشون مهم نبود، توی مرحله ای که کالبدشون بیش از حد آسیب می دید یا رفتار هاشون بیش از حد نابهنجار میشد، سیستم بازی؛ اون ها رو وارد محیط بیمارستان می کرد و تا زمانی که درمان نمی شدن، اجازه ی خروج از بیمارستان رو نداشتن.
.
.
.
امشب گزارشی هم از طرف الهه داشتم. الهه زیاد علاقه ای به نوشتن نداره و برای همین بعید می دونم هیچ کدوم از کتابا و مقاله هایی که تا الان نوشتم رو خونده باشه. گزارش هایی که از خواباش می فرسته هم معمولا پر از ایرادات نگارشی و غلط های املائیه و مشخصه فقط تند تند سعی کرده اون ها رو بنویسه.
با این وجود، اطلاعات خیلی قوی ای داره و واقعا نمی دونم این همه اطلاعات رو چطوری به دست میاره. در هر صورت نمی تونم انکار کنم که خیلی چیز ها ازش یاد گرفتم و به خوش قلب بودنش اعتماد زیادی دارم. الهه، لوسی و پارسا، نزدیک ترین و قابل اعتماد ترین آدم هایی هستن که توی زندگی فعلی باهاشون هم سفر شدم و از تهه قلبم دوست شون دارم.
بر خلاف من که صرفا می تونم از طریق خواب ها چشم قشنگ و موجودات فضایی یا لمورین ها رو ببینم، الهه به صورت تله پاتیک ارتباط برقرار می کنه. هاله ی انرژیکی الهه خیلی منظم و قویه و همه ی شکل ها و خطوط هندسیش تا حد زیادی منظم هستن و در جهت درستی می چرخن. این برای من سمبل وضعیت روانی متناسبش هست.
الهه در جریان بود که من قصد درست کردن یک بازی رو دارم. از روی کنجکاوی از چشم قشنگ درباره ی من می پرسید. این کارش باعث شد اطلاعات جالبی در مورد خودم به دست بیارم که نمی دونستم. به هر صورت، ظاهرا الهه روز قبل به شوخی گفته که: کاش از شخصیت من توی بازی ای که ارغوان و دوستاش دارن می سازن استفاده بشه.
الهه نوشته که: وقتی به خواب رفتم خواب دیدم که اساتید روحی میگن که: اتفاقا ایده ی خوبیه.
نظرات
ارسال نظر