رمان بازگشت به لموریا 2| پست شصتم

نوشته شده توسط:ارغوان | ۰ دیدگاه

ماهان از کلمات وزینی برای صحبت در مورد ایده اش حرف می زد و این نشون می داد که فرد اندیشمند، ژرف و آگاهیه. من بعد از خارج شدن از خلسه، خیلی از کلماتی که گفت رو اصلا یادم نموند.

وقتی از خلسه خارج شدم، می دونستم که بهتره این تصویر رو به ماهان اطلاع بدم و بی دلیل نیست که همچین تصویری دیدم. ولی حقیقتا نمی دونستم ماهان چه تعریفی از خدا داره. برخی از افراد هستن که علاقه ای به توصیفات احساسی یا عارفانه یا شاعرانه در مورد خدا ندارن. برخی حتی ممکنه از کلمه ی خدا استفاده نکنن، و صرفا به یک "ذهن برتر" یا "ذات تکامل" اعتقاد داشته باشن. توی محافل آکادمیک مربوط به روان درمان گری و روان شناسی سطح زمین و تمدن فعلی ما آدم ها، تا جایی که متوجه شدم، استفاده از کلماتی مثل روح و خدا بی اعتباره و درمانگر هایی که از این کلمات استفاده می کنن رو افرادی بی سواد می دونن. این یکی از دلایل محافظ کار بودن منه. چون حملات این افراد، خیلی قاطع و شدیده و من هم یک فرد آکادمیک نیستم.

به هر صورت من بعد از کمی نشخوار ذهنی، به سراغ ماهان رفتم و گزارش خوابم رو براش ارسال کردم و توی لفافه در مورد نگرانی و ترسم هم گفتم.

ماهان سفره ی دلش رو باز کرد و متوجه شدم طی زندگی فعلی هم مکاتب فلسفی زیادی رو مطالعه کرده. قبلا مسنجر طراحی کرده و توصیفات جالبی ارائه داد. می گفت: من خدا رو مثل کورسویی می دونم که توی اوج ناامیدی و سردرگمی ما آدم ها، خودش رو نشون میده، اونقدر که به ما کمک کنه تا مسیر جدیدی رو پیدا کنیم و دوباره پیش روی کنیم.

این توصیف از نظر من یک توصیف شاعرانه است، چیزی که اصلا از مردی مثل ماهان انتظارش رو نداشتم. صحبت ما حتی به نیچه رسید و ماهان گفت که: کلمه پردازی های نیچه رو دوست داره.

فورا یادم افتاد که قبل از دیدن این خلسه، داشتم به نیچه فکر می کردم. با خودم فکر می کردم که نیچه به حدی در کلمه پردازی و کاوش های ذهنی، جسور و بی پرواست، که حتی اگر قضاوت ها و برداشت هاش، از نظرم آزار دهنده و غیر قابل قبول باشه، مشتاق به خوندن نوشته هاش تا آخرین کلمه هستم. چون سفر درونی نیچه یک مسیر جنجالی و جسورانه داره و این شجاعت واقعا ستودنیه.

به هر صورت، گفت و گوی من با ماهان تموم شد. چند ساعتی گذشت. قبل از خواب شبانه به یاد افرادی افتادم که در طول زندگیم ملاقات کردم و خواب هایی در موردشون دیدم. خواب هایی از این جنس؛ یعنی خواب هایی که مثل یک خبر خوب یا پیغام یا انگیزه بودن، خواب هایی که می دونستم فرستاده شده تا من راوی شون باشم و با ادبیات خودم، برای اون افراد بخصوص توصیف کنم.

    هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...