رمان بازگشت به لموریا 2| پست پنجاه و یکم
نوشته شده توسط:ارغوان در | ۱۲ اسفند ۱۳۹۹ - ۱۴:۴۶ | ۰ دیدگاهآدم ها درون بازی ها و سناریو ها، اغلب به دنبال تجاربی خوشایند هستن تا بتونن دائم یا موقتا از تجارب تلخ زندگی واقعی دور بشن. اگر واقعا علاقه داریم از طریق خلق تجربه به آدم ها کمک کنیم، لازمه تجربه ای رو ایجاد کنیم که بهشون یاد بده چطور بعد از تموم شدن بازی یا سناریو یا یک سریال، بتونن یک تجربه ی خوب رو در زندگی واقعی ایجاد کنن.
این کار با روش های تعلیم گره خورده و ربطی به شیوه های سو استفاده گرانه ی جلب مخاطب، برند سازی، کسب شهرت و پول سازی محور نداره.
دیشب بعد از انجام مقداری از کار ها و دیدن فیلم و سریال با پارسا و مقداری مکالمه ی اینترنتی با لوسی و بقیه ی دوستانم، اینقدر خسته بودم که احساس کردم نمی تونم خودمو به جلسه ی صبح گروه بازی سازی برسونم. اما الان ساعت 4 و چهل دقیقه ی صبحه که از خواب بیدار شدم و چند ساعت هم وقت اضافه دارم. حداقل من اونقدر خوش شانس هستم که ساعت جلسات با منطقه ی زمانی محل زندگیم هماهنگه، بعضی از بچه ها وقتی میان به جلسه، هنوز لباس خواب به تن دارن.
به هر صورت، حین خواب، چیز های جالبی در مورد وضعیت انرژی روانیم دیدم. می دیدم که در حال برگشتن از نونوایی به یک خونه ی قدیمی هستم. اون جا یک محله ی قدیمی و قسنگ بود و من یه دختر بچه با دامن رنگی و چین دار بودم.
دو مرد میانسال یا بالغ، برای رسیدگی به یک منبع، به پشت بوم کوتاه یک انبار رفته بودن. یکی از اون ها با من شوخی ای کرد. اون قصد بدی نداشت و ظاهرا قبلا هم زیاد سر به سر هم گذاشته بودیم و منم شوخی هاش رو بی جواب نمیذاشتم. همونطور که کم کم از تیکه های گرم و تازه ی نون می خوردم، کمی جلوتر، توی منطقه ی دید اون، پامو به زمین زدم و روی هوا معلق شدم. این کار برام خیلی راحت بود و به عنوان سرگرمی و تفریح انجامش می دادم.
صدای اون دو نفر رو شنیدم که داشتن می خندیدن و کار های من به چشمشون جالب بود. اون ها منو دوست داشتن.
به خونه که رسیدم، بعد از خوردن صبحونه وارد یه مغازه ی عطر سازی شدم. ما ظاهرا تاجر عطر بودیم. عطر ها رو از شهر های دور تهیه می کردیم و می فروختیم. بخشی از این تجارت به عهده ی من بود و من توی شناخت عطر های سرد و خنک زنانه معمولا مهارت بیشتری داشتم. این عطر ها معمولا بوی خیلی کمی داشتن و دوام شون هم کم بود. رایحه ی غالب عطر های سرد و خنک زنانه معمولا آکواتیک و اوزونیک هست. بسته بندیشون هم رنگ های روشن و زیبا یا با عکس هایی از گل ها و شکوفه های ظریف و کوچک بود. اما من اجازه ی خرید و فروش تعداد محدودی از این عطر ها رو داشتم چون این عطر ها چندان محبوب نبودن.
عطر ها در تعبیر خواب روانشناسی، می تونن به عنوان سمبل خلق و خو شناخته بشن. عطر ها و روایح، سمبل های بسیار ظریف و حساسی هستن. مخصوصا اون دسته از رایحه هایی که از گیاهان دارویی، میوه ها و گل ها به دست میان.
دیدن این خواب با توجه به این که طی روز های اخیر به مبحث گیاهان در جدول عناصر بازی و نحوه ی تفسیر سمبلیک شون رسیدم، چیز عجیبی نیست.
من داشتم حین خواب فکر می کردم که چرا مردم علاقه ای ندارن این عطر های خوشبو و ظریف رو استفاده کنن و چرا این عطر های تند و آتشین با بو های عجیب یا شیمیایی رو استفاده می کنن؟
متوجه شدم که توی اون خونه یا عمارت خانوادگی ما، یک سری مشکلات به وجود اومده.
نظرات
ارسال نظر