رمان بازگشت به لموریا 2| پست چهل و نهم

نوشته شده توسط:ارغوان | ۰ دیدگاه

برای ساخت این افسانه، بیشتر از هر چیزی مهمه که فرد، انرژی خودش رو از منابع سالمی تهیه کنه. متاسفانه کتاب های موفقیت و قانون جذب، روی این نکته به اندازه ی کافی تاکید نکردن اما دارما روی انرژی خودش خیلی خیلی حساسه. افسانه ی شخصی شما محقق نمیشه اگر که انرژی خودتون رو حریصانه از دیگران بدزدید یا از دیگران سو استفاده کنید. این موضوع شامل مسائل بسیار متنوعی میشه. به طور مثال، گوشت خواری نوعی سو استفاده از موجودات تلقی میشه. چون فرصت زندگی رو از حیوانات یا انسان ها سلب کردیم. (خوردن گوشت انسان با توجه به میزان مقاومت جوامع در مقابل تغییر و تکامل می تونه شایع تر هم بشه.)

تا زمانی که یک فرد فکر کنه که گوشت خواری یک کار عادلانه و طبیعی هست، در حال تولید نیرویی بر خلاف نیروی مورد نیاز تحقق دارماست. (یعنی در سطح ذهنی انگار که مدام در حال خوردن سمبل گوشته)

این چرخه ی انرژی توی تمام سطوح زندگی ما می تونه وجود داشته باشه. توجیهاتی که در مورد سو استفاده هامون میاریم، انرژی های منفی و موانع زیادی برای تحقق دارما ایجاد می کنه. توجیه مداوم رفتار های منفی یا سو استفاده گرانه در نهایت از ما موجوداتی بسیار قضاوت گر و ضد فرهنگ می سازه. این توجیه میکنه که چرا بعضی از آدم ها از قضاوت و سرزنش دیگران و تخریب اعتماد به نفس شون، تا این حد لذت می برن. اون ها در سطح شخصی، این کار رو بسیار انجام دادن؛ درست در حق خودشون. و حالا به سراغ محیط اطرافشون میرن. این افراد چیز هایی رو توجیه می کنن که با منافع شخصی خودشون هماهنگ باشه و باقی مسائل رو سرکوب می کنن.

به همین دلیله که چنین افرادی آزار دهنده و منزجر کننده هستن. اما انرژی دارما درست زمانی روند ترمیم یا تکمیل خودش رو شروع می کنه که دست از توجیه اشتباهات خودمون بکشیم و عادت های نادرست خودمون رو شناسایی و برطرف کنیم.

فکر می کنم چیزی که تجربه رو تبدیل به داشته ای گران بها میکنه زمانه. برای کسب تجربه ی زندگی، بیشتر از هر چیز وابسته به زمان هستیم. در سطوح پیشرفته تر، ما انتخاب می کنیم که زمان مون رو صرف چه مسائلی کنیم و این عامل تعیین می کنه که چه تجارب منحصر به فردی داشته باشیم.

داستان ها یا سناریو های مختلف، از زمان های خیلی دور تا الان، از این بابت قالب محبوب روایت و نوشتار هستن که تجربه ای غنی از خوده زندگی رو ارائه میدن و از جوانب متنوع تری به انواع سبک های زندگی؛ عوارض و مزیت هاش، نگاه می کنن. مطالعه ی داستان های طولانی، انگیزه ی زیادی لازم داره و صرفا از افرادی ساخته است که آشنا به ارزش تجربه هستن و سعی دارن چیز هایی بسیار خالص و عریان رو در مورد ذات زندگی یاد بگیرن. هر چند زندگی فعلی ما آدم ها زمان کوتاهی داره اما خیلی از ما درست نمی دونیم که چطور از این زمان استفاده کنیم. گاهی این زمان رو اصلا نمی خوایم و گاهی نمی دونیم چطور مدیریتش کنیم. هر وقت در مورد این موضوع دچار سردرگمی میشم، با خودم فکر می کنم که اگر الان این فرصت در اختیار دوستای لمورم یا فردی مثل چشم قشنگ بود، چطور زندگی می کرد؟

گاهی اوقات سردرگم میشم که آیا پروژه ای که در حال انجامش هستم، کار مفیدیه؟ و اصلا تا چه اندازه مفیده؟ آیا می تونم کار مفید تری انجام بدم؟ چون دارما یا افسانه ی شخصی که در علوم روحی بهش برنامه ی روحی هم گفته میشه، شامل مفید ترین کاریه که یک فرد شانس انجام دادنش رو داره. (بعضا بهش ماموریت معنوی هم میگن گرچه توصیه می کنم بین زندگی روزمره  و روح، فاصله ای تجسم نکنید)

    هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...