رمان بازگشت به لموریا 2| پست چهلم

نوشته شده توسط:ارغوان | ۰ دیدگاه

کشیدن نفس های کاملا عمیق حین مراقبه برام دشواره. بعد از این مرحله، از انرژی سورس خواستم، لایه ای نقره ای رنگ و محافظ که اطراف هاله ام وجود داره رو ترمیم کنه. حین این کار هم 10 نفس دیگه کشیدم.

حالا از اون انرژی خواستم که چاکراهام رو تمیز کنه. (نه شارژ، صرفا پاکسازی)

اول از چاکرای ریشه شروع کردم. من اغلب این چاکرا رو پایین ستون فقرات تجسم می کردم. چون چیزی که توی کتابای انرژی درمانی و چاکرا شناسی خونده بودن اینطور محل دقیق این چاکرا رو توصیف کرده بود. ولی راستش اخیرا چیز متفاوتی رو احساس می کنم. من احساس می کنم که محل اصلی این چاکرا در واقع جایی پایین تر از کف پاهام قرار داره. وقتی حین مراقبه به این شکل تجسم می کنم، نتیجه ی بهتری رو به دست میارم و احساس می کنم که انرژی بیشتری به دست میارم و انرژی های سنگین از پاهام و هاله ی اطرافش هم به طور کامل پاک میشه.

من در مورد چاکرای ریشه و چاکرای دوم، هر بار با 10 تنفس پیش رفتم تا روند پاکسازی ادامه پیدا کنه. اما زمانی که مشغول پاکسازی چاکرای سوم یا شبکه ی خورشیدی شدم، احساس کردم گرمای بیشتری رو دارم احساس می کنم و گره هایی به وضوح درون سیستم انرژی این محدوده در حال باز شدنه.

انرژی ای رو دریافت می کردم که به شدت بهش نیاز داشتم اما تا پیش از این متوجه فقدانش نبودم. به تمرکز روی این چاکرا ادامه دادم و رنگ زرد این چاکرا اینقدر زیاد شد که مثل یک حریر یا پتوی گرم، تمام کالبد منو پوشوند.

با خودم فکر کردم که عجیب نیست وقتی با اضطراب یا عدم اعتماد به نفس رو به رو میشم، فورا سمت بلعیدن خوراکی های مختلف و مخصوصا چیپس میرم. این کار به نحوی تلاش من برای شارژ کردن این مرکز انرژی بوده اما اغلب انرژی کافی و مورد نیاز رو به این چاکرا نمی رسونده.

حقیقت اینه که خوراکی ها هم دارای هاله ی انرژیکی هستن اما انرژی همه ی اون ها از لحاظ بافت و ساختار قوی نیست. این مبحثیه که علت بسیاری از مشکلات مربوط به پرخوری عصبی رو توصیف می کنه.

    هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...