افکار شاعرانه می تونه از ما موجوداتی خوش ذوق و شاعر بسازه. فکر های هنرمندانه می تونه از ما افرادی خلاق بسازه. ذهنی که مدام به کینه، نفرت، انتقام، خشونت و فریب دادن و سو استفاده فکر کنه، چه انتخاب هایی رو پیش روی خودش ترسیم می کنه؟
من هنوز گاهی به انتقام گرفتن فکر می کنم هر چند این کار رو به شیوه ای متفاوت از اغلب آدم ها تجسم می کنم، چون من توانایی های آدم های عادی رو ندارم اما ناتوان هم نیستم. فقط جنس توانایی هام فرق می کنه. فکر انتقام هر روز به سراغم میاد. بدی هایی که آدم ها به همدیگه می کنن می تونه زخم های بزرگی روی روان شون ایجاد کنه. این زخم ها بسته به شدت شون ممکنه تا مدت ها فرد رو درگیر عوارضی کنن. من باید هر روز تصمیم بگیرم که می خوام با این زخم چیکار کنم؟ چون هر روز به خاطرش درد جدیدی می کشم و باید هر روز به این سوال جواب بدم که آیا دیگران رو بابت این دردی که دارم امروز میکشم؛ میبخشم؟ یا می خوام انتقام بگیرم؟ و بخشیدن و فراموش کردن هم خودش به تنهایی کار دشواریه.
درک این که ما در وحدت هستیم نیازی به داشتن افکار مقدس مآبانه نداره. فردی که به من آسیب زده؛ ناخودآگاه باعث ایجاد یک موج هر چند ضعیف درون یک جامعه شده. من یک روانشناسم و می تونم هر روز با افراد جدیدی ارتباط بگیرم و یک تجربه ی بد ممکنه از من آدمی با رفتار های سو استفاده گرانه بسازه یا در بهترین حالت باعث بشه که از جامعه فاصله بگیرم و به افرادی که نیاز به کمک دارن، هیچ نوع کمکی نرسونم.
این افرادی که کمکی بهشون نمی رسونم هر کدوم نقشی توی جامعه دارن. اون ها ممکنه معلم، کارفرما، متفکر یا به هر صورت بخشی از نیروی کار جامعه باشن و حل نشدن مشکلات روانی شون باعث بشه که کیفیت کارشون تا حد زیادی پایین بیاد. این موضوع در سطوح وسیع تر می تونه مثل یک ویروس منتشر بشه و کیفیت رفاهی فردی که منو رنج داده رو تحت تاثیر قرار بده. می تونه این فرد رو به شکل کاملا نا محسوس متوجه ضرر کنه.
طبیعتا گاهی ناخواسته، اشتباهاتی رو مرتکب میشیم اما من از آدم هایی حرف می زنم که به حدی دچار ویروس های روانی شدن که از زجر دادن دیگران لذت می برن. از فریب دادن دیگران تغذیه می کنن و سو استفاده از دیگران براشون تبدیل به یک موضوع کاملا عادی شده.
نظرات
ارسال نظر