رمان بازگشت به لموریا 2| پست سی ام

نوشته شده توسط:ارغوان | ۰ دیدگاه

به همین دلیل است که در قرن هفدهم برنامه ای سراسری اجرا شد: هر جا به قبیله ای بومی رسیدید از میان ببریدشان. اول از همه به این دلیل که احتمالا نوادگان فرزندان مار هستند که در هر صورت مورد تنفر ما هستند. دوما به این دلیل که کار های جادویی می کنند. درویید ها از میان برده شدند. سرخپوستان از میان برده شدند، قبایل بومی از میان برده شده اند. این اتفاق امروز هم در جریان است.

قتل ها و مرگ های وحشتناکی که توسط آزتک ها و درویید ها انجام شد را به یاد دارید؟ این فرهنگ های فوق العاده که ناگهان آکنده از خونریزی و قربانی شدند؟ این تغییر زمانی رخ داد که اعضای جبهه ی مقابل از راه رسیدند و بر آن ها مسلط شدند.

بناهای یادبودی که بر اساس هندسه ی مقدس ساخته شدند بازتابی از شخصیت فرد در گذشته در سنگ های بنا بودند. امروز هم وقتی سنگ قبری بر مزار محبوب از دست رفته ای می گذاریم، بدون این که بدانیم مشغول همین رفتاریم.

بیگانگان بدخواه نیز همین کار را می کنند. وقتی یکی از افرادشان می میرد، بنایی بر فراز آن می ساختند. در واقع در طول تاریخ هر جا یکی از این بیگانگان مرده و مقبره اش بر پا شده، آن مکان تبدیل به نقطه ای آکنده از ناآرامی ها و تنش هایی باور نکردنی شده است. وقتی شروع به پرداختن به این مطالب کردم دریافتم که دو تن از این بیگانگان مهم در فلسطین و ایرلند شمالی دفن شده اند. اقداماتی برای بیرون کشیدن بقایای این موجودات انجام شده اما این نقاط برای آن ها بسیار مقدس و مورد ستایش هستند و از آن ها به دقت نگهبانی می شود.

هاله ای که از بقایای بدن این موجودات تشعشع می کند باعث وقایع منفی فراوانی می شود، که این رخداد ها و انرژی های منفی به نوبه ی خود منبع تغذیه ی دائمی برای آن ها می شوند. جالب این است که بدن اعضای برادری سفید در هر جا دفن شوند صلح و امنیت می آورند. من جزو کسانی نیستم که درباره ی تغییرات اقلیمی و وضعیت زمین حرف می زنند و به دنبال نقاط و راه حل هایی برای در امان ماندن از این تغییرات می گردند، اما می توان این نقاط را به عنوان نقاط امن و حفاظت شده در نظر گرفت."

مایکل تساریون

توی دنیای خواب ها طبق معمول گم شده بودم. درست توی محله ای که سال ها درونش زندگی کرده بودم. اما نمی تونستم راهمو پیدا کنم، انگار همه چیز برام غریبه بود. دختری که انگار منو می شناخت و می گفت یک دوست قدیمی هست، منو به خوابگاه رسوند. توی خوابگاه، دختری بهم گفت: من پست های آخرت توی بورد و مجلات خوابگاهو دیدم. من از مویان ها یا مورین ها هستم.

    هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...