رمان بازگشت به لموریا 2| پست بیست و ششم

نوشته شده توسط:ارغوان | ۰ دیدگاه

به لوسی گفتم: من یه پسر جوون رو دیدم. توی همین خیابون های استکهلم، یک روز معمولی بود و خیابون ها تا حدی شلوغ. پسره قد بلند بود و هیکل تو پر داشت. موهای مشکلی خیلی خیلی کوتاه. اون از زیر زمین جایی بیرون اومد، مثل یک کلاب یا کافی شاپ. اون دستوری دریافت کرده بود و باید یک نفر رو میکشت. قبلا هم کار های خلاف زیادی انجام داده بود اما این بار خیلی می ترسید که گیر بیوفته... احتمال میداد که گیر میوفته چون فردی که می خواست بکشه عادی نبود.

دیدم که پسر توی خیابون با اضطراب راه می رفت و یهو چشمش به یک برچسب روی یه ستون آهنی افتاد. طرح یک برگ بود، نمی دونم دقیقا شاید مارک تجاری شرکت پارسا بود. این باعث شد پسرک مضطرب تر بشه... اون از مقتول خودش و عواقب کارش می ترسید.

وقتی این حرفا رو به لوسی گفتم، چند لحظه به تابلوی نقاشیش خیره شد. احساس کردم کمی تغییر رنگ داد. اما خندید و گفت: اگه موضوعی هم باشه تا حالا فهمیدی، گرچه من فکر می کنم این خواب صرفا یه اخطار در مورد یک حمله ی روحی و روانیه و یه جور هشداره که مراقب باشی. اگر یک فرد قاتل رو توی خواب ببینیم، از نظر تفسیر خواب روانشناسی نماد چی هست؟

کمی فکر می کنم و میگم: این فرد نماد بخشی از انرژی افکار خوده شخصه، یک سری افکار جدید و ناشناس یا انرژی های سطحی اما خطرناک که تاثیر بسیار بدی روی تصمیمات فرد میذارن، گرچه اگر شخصیت قاتل برای بیننده ی خواب آشنا باشه، به طور مثال خواب ببینه که یکی از دوستان قدیمیش قصد کشتنش رو داره یعنی این انرژی نشات گرفته از یک موضوع حل نشده ی ذهنی از گذشته های دوره. به هر صورت توی خواب من، این پسرک کاملا جدید و ناشناس بود و تازه کار. و برای من نماد افکار و موقعیت های جدیدی هست که باهاشون رو به رو شدم. به طور مثال این کارها و مسئولیت های جدیدی که به واسطه ی شرکت داره ایجاد میشه یا این که پارسا ازم میخواد ایده هام رو در مورد شرکت بیان کنم و توی گسترش کار دخالت داشته باشم. راستش به سن و سالم نمیخوره اما این مسائل برای من ترس زیادی ایجاد میکنه و باعث میشه انرژیم رو خراب کنم.

    هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...