رمان بازگشت به لموریا 2| پست هجدهم

نوشته شده توسط:ارغوان | ۰ دیدگاه

بار ها توی خواب ها دیدم که اطرافش پر از موجودات نیمه ماهی و نیمه انسان هست. حدس من اینه که اونم مثل من در اصل جزو نژاد سیریان ها باشه. توی خواب دیدم که اون نژاد نیمه ماهی، خیلی هم سعاد رو دوست دارن و براش احترام زیادی قاعل هستن. در حالی که احتمال میدم دیگه چندان از من خوش شون نمیاد چون خیلی وقته ترکشون کردم و بیشتر زندگیمو پیش لمورین ها بودم.

سیریان ها یک رنگ سبز بخصوصی توی هاله ی انرژیکی شون هست. این یک رنگ غالب و واضح نیست اما حضور داره و میشه با کمی دقت تشخیصش داد. من این رنگ و بافت سیریانی رو به مقدار زیادی توی هاله ی انرژیکی فعلی سعاد می تونم ببینم، در حالی که توی هاله ی انرژیکی خودم بیشتر رنگ ارغوانی لمورین ها رو میبینم.

یک بار یادم میاد که خواب دیدم یه پری دریایی هستم. البته پری های دریایی انواع مختلفی داشتن، مثل انسان ها که هر چند همگی دو پا و دو دست دارن، اما تفاوت هایی دارن. مرمید ها یا پری های دریایی هم به همین شکل بودن. در دوره ای، من و دو خواهرم، تصمیم گرفتیم که بین تمدن های ساکن خشکی اون سیاره، تناسخ پیدا کنیم. پس وارد کالبد های انسانی شدیم. اما زمانی رسید که آدم ها بیش از حد از طبیعت و امکانات شون سو استفاده کردن. من و خواهرام، جزو رهبران اون قبیله بودیم. چیزی مثل گورو یا راهنما یا استاد. پر شدن اون سرزمین از انرژی های منفی و بی رحمی، ما رو کم کم بیمار کرد. برخی از مردم قبیله از این موضوع نگران شدن. افراد با تجربه تر می دونستن که این نشونه ی خوبی نیست و اگر ما بمیریم، اتفاق بسیار بدی میوفته. اون ها بدن های نیمه جون ما رو کنار دریا بردن و از طبیعت خواستن که حال ما خوب بشه. (مردم قبیله بهش می گفتن خدای دریا ها ولی در واقع همه چیز یک چرخه ی انرژیکی و کارمایی بود و ما هم فقط جزوی از یک نژاد پیشرفته ی ساکن دریا بودیم، و هیچ کدوم از این مسائل چیز عجیبی نبود.)

به هر صورت من و خواهر هام نتونستیم دووم بیاریم و مرگ به سراغ کالبد های انسانی مون اومد. چیزی که دیدم این بود که با مرگ ما، تمام انرژی های منفی ای که تا اون روز درون خودمون مهار کرده بودیم تا اون تمدن در امان باشه، آزاد شد.

اتفاقاتی افتاد که بسیاری از مردم اون سرزمین مردن. من خیلی متاسف بودم و به صورت یک روح از اون ها عذر خواهی می کردم و می گفتم من نخواستم که این اتفاق ها برای شما بیوفته. البته که اکثر اون ها پیغام منو نمی شنیدن، مگر افراد بخصوصی که اصطلاحا مدیوم یا کاهن بودن.

    هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...