من احساس می کنم که حتی کتاب یک لحن مردانه داشت که منو یاد استادای زندگی های قبلیم مینداخت. استادایی که خیلی دوستشون داشتم و گاهی اوقات احساس می کنم که خیلی دلتنگشون هستم. مثل همون دلتنگی هایی که برای لمورین ها یا تسلا دارم.
فکر می کنم وقتشه نامه هایی برای چشم قشنگ و لمورین ها بنویسم و ازشون در مورد این خواب های جدیدی بپرسم و مطمئن شم که آیا باید دنبال افراد جدیدی بگردم یا نه.
چند سال پیش، یکی از گورو های مسیر زندگی فعلیم ناگهان گفت: زمانی میرسه که عوام نیاز به نوعی تثبیت دارن، تو شانس اینو داری که یکی از افراد کمک دهنده در مورد این پروژه باشی.
از حرفش تعجب کردم و راستش به نظرم اومد که آدم احمق یا شیادیه.
اما اون گفت: فقط می دونم که جز تو، 3 مرد دیگه اولویت انجام این پروژه هستن. 3 مرد که با تکنولوژی آشنایی دارن.
از اون موقع تا الان کاملا این حرف رو نادیده گرفته بودم. چون به جز خواب هام، به هیچ منبع دیگه ای نمی تونم اعتماد کنم. یعنی به اون دسته از خواب هایی که برام گنگ و مجهول هستن هم اصلا اعتماد نمی کنم. ای کاش کسی بود که می تونستم درباره ی این مسائل باهاش حرف بزنم. پارسا، الهه و لوسی. باید با هر سه نفرشون درباره ی این موضوع حرف بزنم. احساس ترس دارم. ترس خیلی زیاد. اگر انرژی ای که احساس می کنم درست باشه، تا الان سفر زندگی فعلیم، یه سفر آروم و بی دردسر بوده و الان تازه کشتی ای به دریا افتاده و دریا هم پر از تجارب و اتفاقات غیر منتظره است.
آنچه لازم است در پایان جلد 1 بدانید:
ارغوان جست و جوی جدیدی را برای پیدا کردن هم سفر های پیشنهادی اساتید کارما در پیش گرفت. نقطه ضعف های ارغوان در این مرحله بیش از تصور و ارزیابی های شخصی خوده اوست. مهم ترین نقطه ضعف ارغوان، احساسات شدید و عواطف بعضا غیر قابل کنترل است. آشفتگی ذهنی ارغوان نیز به جای خود باقی ست.
مهم ترین چالش های ارغوان در فصل بعدی، مواجهه با پارانویا (بدبینی شدید) و اختلالات شناختی (دسته ای از اختلالات روان که در درجه ی اول بر توانایی های شناختی از جمله یادگیری، حافظه، درک و حل مساله تاثیر می گذارد) می باشد.
نظرات
ارسال نظر