متوجه شدم که این خانوم شدیدا از تلاش کردن برای چیز هایی که بعضی آدم ها به طور طبیعی و از روی شانس دارن بیزار بود. به طور مثال از کار کردن و داشتن درآمد تا جای ممکن اجتناب می کرد چون زن هایی رو مدل قرار داده بود که خرج خودشون رو از پدر یا همسرشون می گرفتن و این الگو رو در مورد اغلب مسائل زندگیش به کار می برد و این باعث می شد که از توانایی های مثبتش برای بهبود وضعیت زندگیش عملا استفاده ای نکنه.
اما چیزی که باعث شد به یاد این خانوم بیوفتم این بود که این خانوم مواردی از خودکشی ناموفق داشت و راه رهایی خودش و آدم هایی مثل خودش رو خودکشی می دونست و بهترین دوستش هم یه مرد لوزر بود که مدام در جواب داستان سرایی های مصیبت بار خانوم، بهش می گفت که: خودکشی کن!
خودکشی شبیه به اینه که خودت رو به منتهای قربانی بودن برسونی؛ چون عملا چیزی که ارزشمند ترین داراییت هست رو با دست های خودت می کشی و قربانی می کنی.
من با این که خودم بار ها با این میل دست و پنجه نرم کرده بودم اما تا به حال نشده بود که بتونم در موردش به این شکل فکر کنم. شاید به این دلیل که عیب های خودم رو نمی دیدم و در مورد امیالم با خودم صادق نبودم یا همزمان در مورد احساساتی که درون خودم پرورش میدادم، نمی تونستم آگاهی خاصی داشته باشم چون مشغول همون احساس اولیه بودم و نمی تونستم همزمان یک شاهد یا ناظر به همون احساس در جریان باشم.
بعد از مطالعه و تفسیر خواب ها بود که فهمیدم چه احساساتی درونم جریان داره و تا حدی آناتومی احساس قربانی بودن رو درک کردم و متوجه شدم که مقدار زیادی از این احساس، درون من هم وجود داره. در واقع بخش زیادی از خواب های عجیب و غریبی که میبینم هم بازنمایی احساساتی هست که به صورت ناآگاهانه و در طول روز، درون خودمون انباشت کردیم. گاهی اوقات این احساسات تا حد زیادی واضح هستن اما گاهی این احساسات انتزاعی ترن.
به طور مثال فردی که خیال پردازی های زیادی در مورد عشق یا حضور در مهمانی های سرگرم کننده داره ممکنه که زیاد خواب هایی در مورد این مسائل هم ببینه. مثلا رایج ترین خواب های من، خواب های رمانتیک به حساب میاد و حدسم اینه که علتش برمیگرده به این که در طول روز، خیال پردازی های رمانتیک زیادی دارم؛ اما احساساتی هم وجود دارن که لزوما تصویر عینی خاصی ندارن. مثلا فردی ممکنه خودش رو موجود بدبخت و تنها و بسیار بدشانسی بدونه اما لزوما این احساسات منفی رو در قالب موقعیت ها یا اتفاقات خاصی مجسم نکنه. فقط بدونه بیچاره است و خودش رو توی چنگال این غول بی شاخ و دم تجسم کنه و ساعت ها بابتش گریه کنه.
این احساس می تونه در قالب موقعیت هایی عجیب و سوررئال درون خواب ظاهر بشه. یادمه یک بار دوستم الهه از چشم قشنگ پرسید که: این خواب های عجیب و غریب و مسخره ی بی سر و ته چیه که ما می بینیم؟ و اصلا چرا باید همچین خواب هایی ببینیم؟
چشم قشنگ طبق عادت جوابی داد که تا مدت ها متوجه منظورش نشدم. اون گفت که: لازمه ذهنتون سبک بشه تا بتونید بهتر با مشکلات مبارزه کنید. (تقریبا مطمئنم که همچین جمله ای گفت)
به هر صورت الان فکر می کنم که منظور چشم قشنگ این بود که این افکار ناگهانی یا ناآگاهانه ی منفی ای که طی جریان روزمره درون ما انباشت میشه، حین خواب به این صورت تخلیه میشه. ذهن انگار که به نشخوار این انرژی ها می پردازه و اون ها رو آنالیز و باز نمایی می کنه و برای خودش نگه میداره. برای همینه که خوابیدن و طی کردن این فرایند به شکل کامل، تاثیر خیلی زیادی توی بازیابی قوای روانی و جسمی داره. افرادی که کم خواب هستن، کم کم ممکنه نشانه هایی از افسردگی یا ضعف اعصاب رو بروز بدن. این چیزیه که هر یک از ما آدم ها می تونیم امتحانش کنیم.
البته خیلی هامون به طور عادی ممکنه بار ها تجربه اش کرده باشیم. خستگی و بی خوابی کشیدن متمادی فرد رو به سمت فرسودگی و تجربه ی احساسات منفی شدید تری می بره. البته ترجیح میدم جور دیگه ای بهش فکر کنم. فکر می کنم آدم هایی که مقدار بیشتری به صورت ناخودآگاه احساسات منفی انباشت می کنن، نیاز به خواب بیشتری هم دارن. با این حساب عملا نمیشه ساعت خواب ثابتی برای افراد در نظر گرفت یا نمیشه افرادی که مشکلات روانی زیاد باعث میشه به خواب پناه ببرن رو بابت این رفتار زیر سوال برد. یه جورایی این زیاد خوابیدن آخرین پناهشون برای زنده موندنه.
خوده من یک فرد پر خواب محسوب میشم اما این چیزیه که به خاطر کار فکری زیاد بهش نیاز دارم و این هم بماند که خیلی اوقات ممکنه با استرس و نگرانی های زیادی هم دست و پنجه نرم کنم. نه تنها من بلکه خیلی از افراد خوش خواب می تونن به راحتی از این عادت خودشون دست بکشن و در شبانه روز 8 ساعت یا حتی کمتر بخوابن، اما خب ناخودآگاه می دونن که چیز های زیادی من جمله فرصت عمیق فکر کردن رو از دست خواهند داد و به مرور بسیاری از توانایی های ذهنیشون کمرنگ خواهد شد.
یک بار از چشم قشنگ درباره ی ساعت های خوابشون پرسیدیم. اون گفت که ما به خاطر نوع کالبد هامون نیاز خاصی به خواب نداریم. ولی شما باید حواستون باشه که وقتی خسته هستید به خودتون بی خوابی ندید چون باعث میشه به فرکانس های پایین سقوط کنید و انرژیتون خراب بشه. (تقریبا همچین جوابی داد، معمولا جمله بندی های چشم قشنگ خیلی ساده تر و زیبا تره اما نقل قول های اصلیش رو فراموش می کنم مگر این که همون موقع یادداشتشون کنم.)
نظرات
ارسال نظر