وقتی از این خواب بیدار شدم، هنوز عطر و بوی لمورین ها رو حس میکردم. تا ساعتی خیلی احساس آرامش و خوشحالی داشتم. شاید واقعا من بی تقصیر باشم و این همه سختی کشیدن و تلاش برای مفید زندگی ارزشش رو داشته باشه. گاهی قلبم از دست آدم ها و سختی های زندگی و یا خاطرات تلخ گذشته به درد میاد و با خودم میگم: چرا اهمیت میدم؟ چرا سعی می کنم اخلاقیاتی رو رعایت کنم که باعث میشه به مشقت بیوفتم؟ چرا خودمو در مقابل آدم هایی مسئول می دونم که با من مثل یه موجود نحس و بدشگون برخورد می کنن؟ اما زندگی طولانی مدت با لمورین ها و انرژی بخصوص آگاهی و معرفت اون ها، جوری سبب اغلب ویژگی ها و حالات من شده که چیز خاصی درون من نیست تا با اون ها بجنگه یا رشته هایی که منو به دنیای اون ها وصل میکنه رو قطع کنه.
در حالی خودمو برای ضبط قسمت چهارم آماده می کنم که خواب سنگینی دیدم، البته بعد از خواب احساس سبکی داشتم اما این خواب نشون میده انرژی بدی رو با فکرای منفی درون خودم جمع و انباشت کرده بودم.
نیلوفر دوباره با حرفاش ناراحتم کرد و قلدرای اینترنتی هم دست از سرم برنمیدارن. قبل از خواب، برای تخلیه ی انرژی های سنگین از روانم مراقبه کردم. چیز هایی که یادم میاد پراکنده است. خواب دیدم که قصد داریم از خونه ی قدیمی جا بجا بشیم. ماهی های قرمز زیبایی داشتیم که احساس می کنم اون ها رو از من گرفتن.
ماهی ها سمبل های بسیار بسیار رایجی توی گزارشات خواب ما آدم ها هستن. تقریبا هر روز می بینم که یک نفر خوابی درباره ی ماهی رو برام فرستادم. ماهی در حال حال مردن، ماهی هایی که نیاز به آب دارن، ماهی های گوشتخوار، ماهی های گرسنه و خیلی حالت های دیگه از دیده شدن ماهی.
ماهی ها رایج ترین موجودات ساکن آب هستن و وقتی ماهی به شکلی توی خواب ظاهر بشه که انگار به طور عمومی صرفا اشاره به ماهی داره، یعنی نه یک سفره ماهی، کوسه یا دلفین یا ستاره ی دریایی، بلکه اشاره ی مستقیم به ماهی داره، سعی داره کیفیت زندگی درون آب رو یادآور بشه.
آب نماد ناخودآگاه ماست که وسعت عظیم تری نسبت به خودآگاه داره. مثل نسبت اقیانوس های سیاره به خشکی ها.
اقیانوس ها و دریاهای ما به مراتب دارای نقاط بکر و ناشناخته ی بسیار زیادی هستن، درست مثل ناخودآگاه ماه. گرچه خشکی های سیاره ی ما هم نقاط ناشناخته داره، درست مثل خودآگاه ما. به هر صورت دسترسی به نقاط ناشناخته ی آب ها نیازمند توانایی های خاصی هست و به مراتب برای ما آدم ها کار دشوار تریه. برای همینه خیلی از ما آدم ها تا آخر زندگیمون ممکنه هیچ وقت تجربه ی غواصی رو نداشته باشیم.
ماهی ها، نماد توانایی ما برای کاوش توی ناخودآگاه هستن. این توانایی غریزی، در حالت عادی نه مثبته و نه منفی. یعنی نمی تونیم جلوه ای مطلقا مقدس بهش ببخشیم. ماهی قدرتی هست که ممکنه برخی ازش سو استفاده هم کنن. ماهی هایی که توی خواب، به صورت ماهی هایی که توی تنگ و کاسه یا حوض زندگی می کنن، نماد اون بخش هایی از ناخودآگاه ما هستن که در حال تلاش برای درک و مطالعه ی بیشتری در موردشون هستیم. مثل افرادی که در طول زندگی، تلاش می کنن هنر یا علم خاصی رو یاد بگیرن و این توانایی ها رو درون خودشون پرورش بدن. ماهی ها موجودات خون سرد و آرومی هستن و بدون هیچ سر و صدای خاصی، چشم ها رو با زیبایی خودشون به بازی میگیرن.
نظرات
ارسال نظر