خودم رو توی فضای کیهان تجسم کردم و تجسم کردم که رو به روی سرچشمه ی هستی و خرد قرار گرفتم. منبعی نورانی که تدبیر تمام آفرینش رو بر عهده داره. سورس هستی.
بعد از چند دقیقه تجسم کردم که یک دوک پر از انرژی از این سورس به من میرسه. خودم رو به شکل یک سیب تجسم کردم و این دوک از چاکرای تاج یا فرق سر تا چاکرای ریشه و بالعکس در حرکت بود.
چند بار حرکت این دوک باعث شد جریان انرژی رو درون چاکراهام احساس کنم. بعد تجسم کردم که لایه ای نازک و شفاف و نورانی از همین سورس، اطراف من قرار می گیره، تا از من در مقابل انرژی های منفی محافظت کنه. احساس کردم دارم شارژ میشم و لازمه استراحت کنم. انرژی های کهنه ای رو میدیدم که متعلق به ماه ها پیش بودن اما طی مراقبه های قبلیم پاک نشده بودن. این انرژی ها شروع به تصفیه کردن و این منو به حالت آرامش و استراحت فرو برد.
ساعت هایی خوابیدم اما با دیدن خوابی نه چندان جالب بیدار شدم. قطعا از این تجربه ی اول ناراحت شدم. چون انتظار داشتم خواب خوبی ببینم اما وقتی خوابم رو تفسیر کردم متوجه شدم که داره بهم راه حل تغییر رو میگه. داره میگه که چطور توی این برهه از زندگی، بهترین تصمیم رو بگیرم تا بتونم از شر برخی منابع انرژی کهنه و بیمار گونه ی قدیمی خلاص بشم.
خواب دیدم که مدیر شرکتی که براش کار میکردم، در حال انجام سو استفاده ی جنسی از من بود و من گرچه تهه دلم اصلا خوشم از این کارش نمی اومد اما چون منو توی چنگ آورده بود (توی این خواب ظاهرا منو جایی حبس کرده بود) با اعتیاد پیدا کردن بهش و عشق ورزیدن بهش سعی کرده بودم که رنجم رو کمتر کنم. کاملا احساس مغلوب شدن داشتم. توی خوابم، این مرد چهره ی خیلی زیبایی داشت اما هاله اش سیاه و زشت بود. چشم های آبی زیبا و پوست درخشانی داشت و هر بار که ازم سو استفاده میکرد ازش می خواستم که بیشتر ازم سو استفاده کنه.
نظرات
ارسال نظر